اهميت روزه
قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
الصوم في الحر جهاد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
بحار الانوار، ج 96، ص 257
قال رسول الله صلي الله عليه و آله:
الصوم في الحر جهاد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:
روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
بحار الانوار، ج 96، ص 257
قال اميرالمومنين عليه السلام:
فرض الله … الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق
امام علي عليه السلام فرمود:
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد.
نهج البلاغه، حکمت 252
” شهادت ” ، نوعی ” مدیریت ” است
آدمهای ” معمولی ” ،
خیلی هم که ” موفق ” باشند ،
” زندگی ” خود را ” مدیریت ” می کنند !
اما “” شـــــهــــــــــــــــــــدا “” ،
” مـــــرگـــــ ” خود را نیز ، “” مدیریت “” میکنند …
” شــــــــــهــــــــــــــــــــادت ” ، یعنی ،
“” زندگی مان “” را کجا ، ” خرج کنیم “
که ” زندگی دیگران ” ” معــــــــــنــــــــــے ” پیدا کند !
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک
زنى به حضور حضرت داوود (ع) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل ؟
داوود (ع) فرمود : خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند.
سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى ؟
زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم ریسندگى مى کنم ، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم ، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تأمین نمایم .
هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه داوود (ع) را زدند ، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد ، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (ع) آمدند و هر کدام صد دینار (جمعاً هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (ع) از آن ها پرسید : علت این که شما دسته جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟ عرض کردند: ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته اى به سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن مورد آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ماست به حضورت آورده ایم تا هر که را بخواهى ، به او صدقه بدهى .
حضرت داوود (ع) به زن متوجه شد و به او فرمود : پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى ؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد و فرمود : این پول را در تأمین معاش کودکانت مصرف کن ، خداوند به حال و روزگار تو ، آگاهتر از دیگران است .
عدم بازگو و به رخ کشیدن نقاط ضعف رفتاری همسرتان، یکی از راه های افزایش کیفیت زندگی است.
یکی از راه های ارتقای کیفیت زندگی زوجین احترام متقابل و مودب بودن نسبت به هم است که از طرفی نیز باعث احترام به خانواده های یکدیگر می شود.
همسر خود را به عنوان مهم ترین شخصیت زندگی خود بدانید و همچنین برای حفظ سلامتی یکدیگر از هیچ کاری دریغ نکنید زیرا این باعث می شود که طرف مقابل بداند که تنها برای تأمین مخارج زندگی ازدواج نکرده بلکه همیشه کسی هست که نگران سلامتی او باشد.
کمک در نگهداری از فرزندان یکی دیگر از راه های ارتقای کیفیت زندگی است و همچنین بدرقه همسر در هنگام بیرون رفتن از خانه باعث مجذوب شدن زوجین برای یکدیگر می شود.
شناخت نقاط ضعف رفتارهای همسرتان بسیار مهم است که بتوانید آن ها را بطور غیرمستقیم برطرف کنید ولی هرگز بویژه در زمان دعوا نباید این نقاط ضعف را به رخ همسرتان بکشید و از آن سوء استفاده کنید.
به همسرتان بگویید با تمام افرادی که تاکنون دیده اید تفاوت دارد و نیز اگر می خواهید با شما احساساتی برخورد کند، شما هم با او احساساتی رفتار کنید.
احترام به حس مالکیت کودک باعث یاد گیری و آموزش این رفتار در او می شود.
برخی والدین از کودک خود بیش از توان او انتظار دارند و یادگیری مهارت های اجتماعی را پیش از موعد از وی می خواهند که از جمله آن توقع تقسیم اسباب بازی ها با دیگر همسالان خود است.
دیدگاه کودکان با بزرگتر ها متفاوت است، به طور مثال در خواست اینکه اسباب بازی خود را به دیگران بدهد گویا از او خواسته اید که اسباب بازی را برای همیشه به او بدهد چرا که حس مالکیت برای وی معنای دیگری دارد.
والدین باید به حق مالکیت فرزند خود احترام بگذارند و بی اجازه وسایل او را به دیگران ندهند و البته هیچ گاه کودک خود را مجبور به این کار نکنند.
زمانی که کودک اجازه داشته باشد آنچه را که به خود تعلق دارد، نزد خود نگه دارد و مجبور نباشد آن را با دیگران تقسیم کند، ارزش مالکیت را به خوبی درک کرده و می آموزد. وسیله ای را که متعلق به او نیست بی اجازه برندارد.
قال رسول الله (صلي الله عليه و آله)
ان ابواب السماء تفتح في اول ليلة من شهر رمضان و لا تغلق الي اخر ليلة منه
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمود:
درهاي آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده ميشود و تا آخرين شب آن بسته نخواهد شد.
بحار الانوار، ج 93، ص 344
امام محمد باقر علیه السلام فرمودندكه رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در جمعه آخر ماه شعبان خطبه اى خواند خدا را ستود و بر او ثنا فرمود سپس گفت اى مردم ماهى بر شما طلوع كند و شبى در آنست كه بهتر از هزار ماه باشد، آن ماه رمضانست، آن ماهى است كه خدا روزه آن را واجب كرده و كسى كه يك شبش را به نماز خواندن زنده دارد چون كسى است كه هفتاد شب را در ماه ديگر زنده دارد
و قرار داده براى كسى كه كار نيكى در آن بكند مانند مزد كسى كه يك واجبى از واجبات خدا را بجا آورده باشد و كسى كه يك واجب در آن بجا آرد مانند كسى است كه هفتاد واجب در ماه ديگر انجام دهد آن ماه شكيبائى است، پاداش شكيبائى بهشت است، آن ماه همراهى و همدرديست. آن ماهى است كه خدا روزى مؤمن را مي افزايد، هر كس مؤمن روزه دارى را در آن افطار دهد نزد خدا ثواب آزاد كردن يك بنده دارد و گناهان گذشته اش آمرزيده است عرض شد يا رسول اللَّه همه ماها نتوانيم كه روزه دار را افطارى دهيم، فرمود خداى تبارك و تعالى كريم است اين ثواب را بكسى هم كه جز بيك شربت شير توانا نيست و با آن روزه دارى را افطارى داده مى دهد يا بيك شربت آب شيرين و چند خرما كه بيشتر از آن نتواند داد هر كس در اين ماه كار بنده خود را سبك كند خدا حساب او را سبك گرداند اين ماهى است كه آغازش رحمت و ميانه اش آمرزش و پايانش پذيرفتن درخواست ها و آزادى از آتش است، در آن از چهار خصلت بى نياز نيستيد، كه با دو خصلت خدا را خشنود كنيد و با دو خصلت رفع نياز خود نمائيد، اما دو خصلتى كه خدا را به آنها خشنود ميكنيد شهادت بر يگانگى خدا و رسالت منست و اما آن دو خصلت كه از آن بى نياز نباشيد اينست كه از خدا درخواست كنيد حوائج خود را و بهشت را و درخواست كنيد در آن از خدا تندرستى را و پناه ببريد در آن بخدا از آتش دوزخ.
برگرفته از کتاب :خصال-ترجمه كمرهاى، ج1، ص: 238
در آستانه ماه مبارک رمضان:
جلسه هماهنگی ماه رمضان با حضور مسئولان حوزههای خواهران شهر دامغان برگزار شد.
در آستانه ماه مبارک رمضان جلسه هماهنگی ماه رمضان با حضور مسئولان مؤسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان و مدرسه علمیه فاطمیه دامغان برگزار شد.
این جلسه که به منظورهماهنگی و بهره برداری مناسب ازفیوضات ماه مبارک رمضان برگزار شد، پس از بحث تبادل نظر و ارایه پیشنهادهای حاضران تصمیمهایی به شرح ذیل اتخاذ گردید.
جلسه ویژه مبلغان در روزهای 16 و 17 خرداد به منظور آمادگی بیشتر مبلغان، تشکیل واحد پاسخگویی به احکام، هماهنگی جهت مراسم ماه مبارک رمضان (وفات حضرت خدیجه (س)، ولادت امام حسن (ع)، شهادت امام علی (ع) و …) و برگزاری برنامه جشن و عزاداری در مناسبتهای این ماه از جمله مهمترین مصوبات این جلسه بود.
با حضور اساتید و طلاب:
بزرگداشت ارتحال حضرت امام (ره) در مؤسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان برگزار شد.
بزرگداشت ارتحال حضرت امام (ره) با حضور اساتید، طلبهها و دانش آموختگان مؤسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان برگزار شد.
این مراسم که در سالروز ارتحال حضرت امام برگزار شد، پس از قرائت سوره الرحمن و ذکر مصیبت مداحان، فاطمه ترابی استاد این مؤسسه درباره شخصیت و شیوه زندگی حضرت امام به ایراد سخن پرداخت.
فاطمه ترابی؛ معاون آموزش مؤسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان؛ با معرفی کتاب درسهایی از امام؛ با بیان خاطراتی از ایشان سیره فردی، خانوادگی، سیاسی و اجتماعی امام را مورد بررسی قرار داد.
وی تأکید امام به درس خواندن و تحصیل، برنامهریزی، اختصاص ساعاتی به تفریح و استراحت، ورزش، نظم و …. را از جمله ویژگیهای شخصیتی بنیانگذار انقلاب اسلامی عنوان کرد.
ترابی همچنین به تاکید امام به ذی طلبگی اشاره کرد و درس جماعت (عمومی)، نماز جماعت و تفریح را از اصول طلبگی از نظر امام راحل بیان کرد.
معاون آموزش مؤسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان؛ در پایان با بیان این نکته که امام به همه ابعاد زندگی توجه داشته است؛ خاطر نشان کرد که امام یک عارف واقعی بوده است.
نمی دانم بضاعت قلم و توان احساسم را تا چه میزان می توانم به خدمت اندیشه ام در آورم و در راهی به كار گیرمشان كه عمق باور درونم را برتابد، نمی دانم… وقتی به یكباره در سیاه چاله ای رها می شوی و زیر پایت خالی می شود و معلق می مانی، همان نقطه ای است كه همیشه آرزو داشتی هیچ گاه بر تو چهره ننماید و خویش را این گونه تنها و محزون نیابی… و من سالها قبل، هم تعلیق خویش را دیدم و هم حزن سنگینی را تجربه كردم.مشكل است كه در مورد او هر چه دلت می خواهد بنویسی، نمی توانی. اگر او را در قالب چیزی كه زندگی امروزی اش می نامی، بگنجانی؛ كاری عبث كرده ای، كه او بسیار فراتر از آن بود.برای اوشدن، باید من خود را رها كنی و از تمام قل و زنجیرهای خویش آزاد شوی، غیر ممكنی كه فقط چون اویی توانست به آن دست یابد. یادم می آید، وقتی آمد، ملتی به حجم تمامی تاریخ او را ستود و با او تا آخرین ضربان حیاتش ایستاد و چشم دل بر كلمات و سخنانی دوخت كه از جنس خود آنان بود. مردم باورش داشتند، چرا كه او خود باور مجسم و عینی قبیله ای بود از دشت امیدها و آمال آنان، مردم نداشته های خویش را در او جستند و یافتند. او فریاد انسانهایی بود كه سكوتی گورستانی را سالیان سال آموخته و به آن خو كرده بودند.روزی بر بازوان سربازانش بوسه زد و “تابوی” نمی توانیم را در آنها شكست و انگیزه و شوق شدن را در آنان جاری ساخت، به تمامی دنیا عزت و اعتماد به نفس ملتش را دیكته كرد. … و قلبی كه سالهای سال چه در حصر و چه در تبعید، برای مردم و دینشان تپیده بود، خسته از آن همه جور و شقاوت، خسته از آن همه نامردمیها و بی حرمتی ها، خسته از ریا و دغل و تحجر، كم كم به درد آمد و زمزمه جدایی سر داد.مردمش چه كارها كه نكردند، چه نذرها كه به گردن نگرفتند، چه استغاثه هایی را كه به درگاه خدا روا نداشتند؛ اما مگر مشیت الهی را می توان نادیده گرفت؟ و چنین شد كه سه بار طنین زنگ ساعت 7 صبح 14 خرداد به مردم شیدای او فهماند كه زمان وداع فرا رسیده؛ چهره ای آرام كه سالهای سال؛ شادی مردمش شاد و با غم آنان سرشك به رخ خویش می دواند، اینك در سكوتی پر تلاطم به دیدار یار شتافته بود. سكوتی كه در دریای ماتم و ضجه تمامی تاریخ ملتی كه ناباورانه برای خداحافظی با او گرد هم آمده بودند، شكست و چون فریادی از فراخنای جان مردم برخاست. خمینی (ره) از دروازه بزرگ تاریخ گذشت و در این عصر پر از دود و مرگ و اسلحه و زور و زر، تولدی دیگر را نوید داد. چون او زیستن، كار هر كسی نیست. منزلی استیجاری، اتاقی محقر و ساده و زندگی كه از آن بوی اكثریت مردمش به مشام می رسید، تمامی هستی مردمی بود كه سخنگوی مقتدر دنیای كمونیسم را در خود شكست و ابهت قدرتی را چون پر كاهی بازیچه واقعیاتی كرد كه در نهایت یكی از اقطاب قدرت را در هم فرو ریخت. … و او باور مردمش شد، سخنش آن چنان ساده و روان بود و چنان پر هیبت و مؤثر كه جاری فریاد و خواست تاریخی یارانش بود. ای خاك، بر تو مبارك باد ودیعه ای را كه مردم به تو سپردند. او را پاس دار. ای خاك، بر تو غبطه می خورم كه افلاك شدی، تو كسی را در خود جای داده ای كه با عشق مردمش نبردی طاقت فرسا را به انجام رساند و باعشق آنان پیروزی را دید و با همان عشق همیشگی مردمش چشم بر هم نهاد و چهره بر نقاب تو كشید. خمینی (ره)؛ مردی كه رفت، یادی كه ماند.
عیسی جعفری(خدمتکار امام): امام (ره) در گوش من دعای سفر خواندند
امام نسبت به کارکنان منزلشان عاطفه و مهربانی خاصی داشتند، به نحوی که شاید هیچ فرقی بین آنها و فرزندان خودشان در اظهار محبت قایل نمی شدند.
آن شب در مدرسه رفاه خبر آوردند کسی در عقبی حیاط کوچک مدرسه را می زند. آن زمان چون اسلحه نداشتیم، از آن در با چوب حفظ و حراست می شد. خلاصه در را باز کردند. دیدیم امام هستند، آن هم تنهای تنها و شاید حاج احمدآقا نیز همراه ایشان بود و از در دیگر آمده بود.
(رهبر معظم انقلاب؛آیت الله خامنه ای)
رحلت رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران ، حضرت امام خمینی (ره) تسلیت باد
بعدازظهر آن روز را همه كساني كه به بهشت زهرا(س) آمده بودند، به خاطر دارند. بعدازظهر آن روز داغ و سوزان خرداد68 كه پيكر مطهر حضرت امام(ره) به خاك سپرده شد. ميليون ها نفر با چشمان اشكبار و دل هاي داغدار و در حالي كه لباس عزا بر تن داشتند و در ماتم امام راحل(ره) بر سروسينه مي كوبيدند، از اولين ساعات بامداد روز 16خرداد، براي شركت در مراسم نماز بر پيكر امام(ره) به محل كنوني مصلاي تهران آمده بودند و پس از آن با پاي پياده پيكر مراد و مقتداي خود را تا بهشت زهرا(س) بدرقه كرده بودند… حالا چند ساعت از ظهر آن روز گذشته بود، هوا داغ و تب دار بود. پيكر مطهرامام(ره) در حالي كه حضور انبوه جمعيت كار خاكسپاري را با دشواري روبرو كرده بود، سرانجام به خاك سپرده شده بود، اما جماعت از مراد خود دل برنمي كندند و انبوهي از آنان و به ويژه جوانان گرد تربت او در طواف بودند و بر سروسينه مي زدند… ناگهان در شمال آسمان، قطعه ابري نمودار شد. آسمان همه جا آفتابي بود. من خود به چشم ديدم … و همه كساني كه آنجا بودند… منظره عجيبي بود، غير از آن قطعه ابر، هيچ ابري در آسمان نبود، حتي يك لكه كوچك… ابر آرام و باوقار نزديك مي شد. به سوي تربت امام(ره) مي آمد. آنجا كه جماعت بي قرار در هرم آفتاب سوزان بر سروسينه مي كوبيدند و گرد تربت امام به طواف آمده بودند… چند دقيقه بعد، قطعه ابر به بالاي تربت پاك خميني(ره) رسيد، بر تربت امام و جماعت در طواف تا شعاع نزديك به يك كيلومتر -شايد كمتر و شايد هم بيشتر- سايه افكند و از حركت ايستاد… آهسته به يكي از برادران سپاهي كه كنارم بود اشاره كردم … پيش از آن كه حرفي بزنم مقصودم را فهميد، چرا كه خودش هم مي ديد… همه جا، آسمان آبي و آفتابي بود غير از آنجا كه ساعتي پيش امام به خاك سپرده شده بود… با تعجب به هم نگاه كرديم… عده ديگري هم متوجه ماجرا شده بودند… ابر به مقصد رسيده بود، بي آن كه غرش كند باريدن آغاز كرد. باران دانه درشت… فقط همان جا… ترديدي نبود كه براي حضور در عزاي خميني(ره) آمده بود… آرام مي گريست ؟ يا آرام بر تن تب دار عزاداران خميني(ره) در آن بعدازظهر داغ آب مي پاشيد؟…
چه مي دانيم؟ هر چه بود آن شب، وقتي مردم گزارش آقاي كريمي، گزارشگر صداوسيما از مراسم تدفين را ديدند و شنيدند، بسياري انگشت حسرت به دندان گزيدند كه كاش بعد از تدفين، بهشت زهرا(س) را ترك نكرده بودند… آقاي كريمي در ميان گزارش خود ناگهان فرياد برآورد… شنوندگان عزيز! مردم شريف ايران! توجه فرمائيد! توجه فرمائيد! هم اكنون قطعه ابري بر فراز تربت امام(ره) ظاهر شده است و در حالي كه همه جا آفتابي است، بر تربت پاك او و جمعيت عزادار، باران دانه درشت مي بارد… خميني عزيز، آقا و مولاي ما تو كه بودي كه هنوز تو را نشناخته ايم… خدايا…خدايا… و هق هق گريه امانش نمي دهد.