تخیل بستر خلاقیت در کودکان
1- برخورداری از قدرت تخیل فوق العاده : کودکان خلاق از قدرت تخیل فوق العادهای برخوردار هستند.
2- کنجکاوی: کنجکاوی برجسته ترین ویژگی کودکان خلاق است.
3- انعطاف پذیری: افراد خلاق سرسختی از خود نشان نداده ، عمدتاً شخصیت انعطاف پذیری دارند.
4- ابتکار و اصالت: کودکان خلاق در زندگی روزمره ، نوآوریهای بسیاری از خود نشان می دهند.
5- سلاست و روانی کلامی : کودکان خلاق از بیان سلیس و روانی بهرهمند هستند.
6- صراحت و قاطعیت : کودکان خلاق ، بدون شبهه و تکلف ، استوار وصریح هستند.
7- هوشمندی : از نظر هوشی ، کودکان خلاق بالاتر از سطح متوسط قرار دارند.
8- پیرو و هم نوا نبودن : کودکان خلاق از نوعی استقلال رفتاری برخوردار هستند و کمتر تمایل به تقلید ساده دارند.
9- برخورداری از تفکر منطقی : در برخورد با مسائل و حل آنها از تفکری روشن و منطقی بهره مند هستند.
10-حساسیت نسبت به نوآوریها: کارهای نو خیلی زود توجه آنها را به خود جلب می کند.
11-بلند اندیشی(برخورداری از افکار فوق العاده متفاوت ومتعالی)
12-خود انضباطی : کودکان خلاق از نظم خاصی برخوردارند.
13-خوشرویی و خوش طبعی : کودکان خلاق افرادی خودجوش ، خوش خلق ، صادق و راحت هستند.
14-قضاوت مستقل : پیرامون پدیده های مختلف به طور آزاد و مستقل قضاوت می کنند.
15-مورد سؤال قراردادن نُرمها و ایده های موجود : پیوسته از وضع موجود سؤال می کنند .
16-گریز از پیش فرضهای مشخص ذهنی : در فعالیتهای فکری و تجربی به صورت واگرا پیش می روند.
17-نیاز به استقلال و خودمختاری : دوست دارند آزادانه تلاش کنند.
18-اعتماد به نفس : کودکان خلاق از اعتماد به نفس، اراده ی قوی و قدرت رهبری قابل توجهی برخوردارند.
19-آزاداندیشی : افراد خلاق از استقلال رأی و اندیشه مستقل بهره مند هستند.
20-پایداری در فعالیتهای ذهنی : در فعالیتهای مورد علاقه خودشان سماجت زیادی دارند.
21-تمایل به فعالیتهایی که موفقیت در آن بستگی به توانمندیهای فردی دارد.
22-محبوب بودن در موقعیتهای اجتماعی : این کودکان از نظر اجتماعی رفتاری مطلوب دارند.
23-ترجیح دادن بازیها و فعالیتهای تخیلی به رویدادهای واقعی: این کودکان از اوقات فراغت بهترین بهره را می برند.
24-بهره گیری از موضوعات و تصورات ذهنی متنوع : این کودکان به فعالیتهای ذهنی، بهخصوص مسائل مذهبی و فلسفی علاقه خاص دارند.
25-متهور بودن : کودکان خلاق از شجاعت خوبی برخوردار هستند و آماده اند فعالیتهای مختلفی را تجربه کنند.
26-سماجت در موضوعات مورد علاقه.
27-پرانرژی بودن : کودکان خلاق بسیار فعال و پرانرژی هستند.
بدیهی است هر کودک خلاق لزوماً همه ویژگیهای فوق الذکر را ندارد، اما همه این ویژگیها در همه کودکان خلاق قابل مشاهده است . آنچه که مهم است، شناخت و پرورش چنین استعدادهای برجستهای میباشد و بالطبع در این کار، بیشترین مسئولیت بر عهده اولیاء و مربیان است.
تخیل و خلاقیت تخیل نوعی تفکر آزاد است که ضمن آن ذهن فرد متوجه حل یک مسأله واقعی به گونهای که در عالم خارج وجود دارد، نمی باشد . در تخیل، فرد خارج از قیود و نرمهای موجود ، آزادانه آنچه را که تکایل دارد در ذهن خود متصور می شود.
با بهره گیری از تخیل که ضرورت اساسی خلاقیت است ، دنیایی بزرگ وپهناور در مقابل چشمان کودک گشوده می شود و او قادر می گردد آزادانه خیالپردازی کند .در این شرایط کودک هرگز خود را محدود و محبوس در حصار واقعیت ها و امور مشهود و ملموس ندیده ، فارغ بال هر آنچه را که دلش میخواهد تصور می کند. به قول یکی از روانشناسان معاصر (هرلاک [6] 1982) خلاقیت شکلی از تخیل کنترل شده است که منجر به نوعی ابداع و نوآوری میشود.
به نظر فروید[7] تفکر خلاق شکل عالی تخیلات آزاد و بازیهای دوره کودکی است. به عقیده ی او سرچشمه خلاقیت را باید تجربیات دوره کودکی جستجو نمود ، زیرا چگونگی تجارب دوران خردسالی در ظهور اندیشه های نو فوق العاده مؤثر است . از دیدگاه فروید تخیل ابداعی و اختراعی که از یک جهت همان تفکر خلاق است ،ادامه فرایند بازیها و تخیلات کودکانه فرد است . گرچه بعضی دیگر از روانشناسان نظیر گزل[8] و فیلیپ (1962) تفکر خلاق را معلول برخورد و ارتباط گسترده فرد با محیط مـی دانستند، اما در هر حال باید اذعان داشت که از مهمترین عواملی که تفکر خلاق را ممـکن مـی سازد ، تخیل است . از جمله ویژگیهای مشترک میان افراد خلاق که مورد قبول همه روانشناسان و محققان این رشته است ،وجود قدرت تخیل فوق العاده در نزد همه کودکان و بزرگسالان خلاق است .( شریعتمداری 1369)
اشکال مختلف تخیل و جلوههای خلاقیت در کودکانهمراه با تخیل ، خلاقیت در سالهای اول زندگی کودک ظهور می کند و این فرایند ذهنی ابتدا در بازی های کودک و سپس در سایر زمینهها و فعالیت های او قابل مشاهده است . مطالعـات انجام شده (سیسک[9] 1989) حاکی از آن است که اوج خلاقیت در حدود سی سالگی است و پس از آن در همان حد باقی مانده، یا بتدریج کاهش پیدا می کند . لذا توجه به مسأله آفرینشهای ذهنی در دوره کودکی ، نوجوانی و جوانی فوق العاده حائز اهمیت است .
کودکان در سنین مختلف جلوههایی از خلاقیت را از خود نشان میدهند. در اینجا سعی میشود به برخی از فعالیتها و بازیهای کودکان که در آن تخیل و خلاقیت توأماً ظهور مییابند ، اشاره شود.
جاندار پنداری Animism
جاندار پنداری تمایلی است که ضمن آن کودک سعی میکند به اشیای بی جان شعور بدهد. در واقع کودکان خردسال اطلاعات و تجارب زیادی ندارند تا تفاوتی بین اشیای جاندار و بیجان قائل شوند. کودک تصور میکند همانگونه که خودش محیط اطراف را درک نموده ، با آن ارتباط برقرار می کند، اشیائ و پدیده های دیگر نیز همانند او عمل میکنند . خیلی مشکل است که بگوییم تفکر جاندار پنداری به این دلیل شروع می شود که کودکان خردسال قادر نیستند تصورات ذهنی خود را به زبان بیاورند، لذا باید افکار آنان در عمل به نمایش در آید. اندیشه جاندار پنداری در حدود 2 سالگی شروع شده، در سنین 4 تا 5 سالگی به اوج خود میرسد و پس از آن با سرعت کاهش یافته ، در آستانه ورود کودک به مدرسه از بین می رود. مسلماً کودکان سنین کودکی و پیش دبستانی ، در خانواده از زمینه مساعدی برای تمایل به داشتن اندیشه جاندار پنداری برخوردارند.
خانواده کودکان را تشویق میکند که برنامه های تلویزیونی، به خصوص برنامه های کودک را تماشا نمایند، برنامه هایی که در آن اسباببازی ها ، گل ها ، حیوانات، ستاره ها و اشیای مختلف مثل آدم ها رفتار کرده ، حرف می زنند . زمانی هم که پدر و مادر کودکان را از لگد زدن به در و دیوار منع کرده ، یا مثلاً می گویند : «استکان را پرت نکن ، دردش میآید» ، اندیشه جاندار پنداری را در آنها تقویت میکنند.
بدون تردید جاندار پنداری یا حیات بخشی به پدیده ها یا اشیای بیرح، برای کودکان نوعی احساس خوشایند و رضامندی درونی را به همراه دارد. جاندار پنداری بازیهای آنها را با نشاطتر میکند، به خصوص در دورانی که کودکان نمیتوانند با اطرافیان بازی کنند. زمانی که کودک با کسب مهارتهای اجتماعی می تواند با دیگران ارتباط بیشتری برقرار کند ، رغبت او به بازی با اسباب بازی کمتر می شود . جاندار پنداری نه تنها مانعی برای رشد مهارتهای اجتماعی نیست ، بلکه کودک با نشان دادن احساس همدلی و همدردی با اشیایی که آنها را در تخیل خود جاندار می پندارد، می آموزد که با دیگران در موقعیتهای مختلف چکونه رفتار کند. وقتی که کودک با لالایی عروسک خود را میخواباند، ترس او از تنهایی کاهش می یابد.
بازی نمایشی (دراماتیک) Dramatic Play
در بازی نمایشی که اغلب به بازی ساختگی و قصهگونه (باور کنید که همن طور است) معروف است ، کودک از اسباب بازیها به جای آدمها و حیوانات استفاده میکند. بازی نمایشی همانند جاندار پنداری است و به هنگام شروع مدرسه ، کودکان رغبت کمتری به این بازی نشان می دهند. در واقع زمانی که قدرت استدلال بیشتر می شود ، گرایش او به بازیهای ساختگی به حداقل می رسد و تخیل و اندیشه خلاق کودک به طرف چیزهای دیگر سوق می یابد. استون و چرچ[10](1987) الگوهای بازی نمایشی کودکان را به این صورت توصیف کردهاند:
1- برای کودک 2 ساله یک قطعه آجر نمی تواند به جای عروسک، قطار ، ساختمان یا گاو باشد .
2- برای بچه 5 ساله یک قطعه آجر از وسایل ساختمانسازی محسوب میشود و با آن ایستگاه قطار یا ماشین درست میکند .
در بازیهای نمایشی ، کودک با خلاقیت خود از هر چیزی استفاده می کند و صدای افراد مورد نظر را هم از خودش درمیآورد.
نوع بازیهای دراماتیک کودکان در هر جامعه ، انعکاسی است از فرهنگ آن جامعه. هر آنچه که کودک می شنود یا می بیند، می تواند از موضوعات بازی دراماتیک او باشد. بازی های دراماتیک کودکان میت واند بازتابی از وقایع دوران خاصی باشد، فی المثل در دوران جنگ بچه ها خودشان را سرباز پنداشته ، از قلم و چوب و اسباببازی های مختلف به عنوان تفنگ ، تانک و دشمن استفاده میکنند. بازیهای دراماتیک کودکان خردسال بیشتر در زمینه ساختن خانه ، پختن غذا ، خوردن غذا ، بچه داری ، پدر و مادر شدن، تقلید از حیوانات ، دکتر و بیمار و پرستار شدن، مسافرت رفتن ، ماشین سواری ، پلیس بازی ، آتشنشانی ، عروسی و نظایر اینهاست.
بررسی های انجام شده (استون و چرچ 1978) نشان می دهد که دخترها بیش از پسرها به بازی نمایشی توجه دارند ، اما پسرها موضوعات متنوعی را انتخاب میکنند . بجه هایی که فوق العاده جدی ، واقعگرا و یا فوق العاده تخیلی هستند ، لذت زیادی از بازیهای نمایشی نمی برند.
بازیهای دراماتیک به کودکان لذت و نشاط روانی میدهد . در بازیهای دراماتیک، کودکان به شرایط و موقعیت هایی که نیل به آنها در عالم واقعی و زندگی روزمره دشوار است، دست پیدا میکنند . به دیگر سخن در بازیهای دراماتیک کودکان با تخیل و خلاقیتهای ذهنی به خواستها و آمال درونیشان دست مییابند و احساسات خودشان را تقویت نموده ، سازگاری اجتماعی بیشتری پیدا میکنند.
بازیهای سازنده Constructive Play
بازیهای سازنده شکل بسیار مطلوبی از خلاقیت کودکان است . عمدتاً به هنگام ورود به مدرسه علاقه کودکان به بازیهای دراماتیک بتدریج کاهش یافته، به بازیهای سازنده بیشتر روی میآورند . البته این بدین معنا نیست که بازیهای سازنده با خاتمه یافتن بازیهای دراماتیک آغاز می گردد، بلکه بازیهای سازنده خیلی زود و حتی غالباً زودتر از بازیهای دراماتیک شروع می شود.
یکی از دلایل این امر که بازیهای سازنده بخصوص در سنین قبل از دبستان از اشکال بسیار جالب و دوستداشتنی خلاقیت می باشد ، این است که در این بازی کودک می تواند بدون همبازی مدتها سرگرم بوده ، لذت ببرد . در بازیهای دراماتیک غالباً کودک نیاز به همبازیهایی دارد که بعضی از نقشها را عهده دار شوند ، مثلاً نقش پدر یا مادر را بازی می کنند . گرچه کودکان از عروسکها نیز برای همین منظور بهره می گیرند ، اما این بازی در صورتی لذت بخشتر خواهد بود که کودک لااقل یکی دو نفر همبازی داشته باشد. از متداولترین اشکال بازی سازنده می توان از کشیدن نقاشی و ساختن چیزهای مختلف نام برد . انتخاب موضوع نقاشی یا ساختن چیزهای مختلف از گل ، خمیر ، آجر ، سنگ ، کاغذ ، تخته و غیره به عوامل گوناگون از جمله قدرت تخیل و خلاقیت کودکان بستگی دارد . کشیدن تصاویر چیزهایی که کودک به یاد می آورد و یا چیزهایی که دوست دارد ، بیانگر ذهن خلاق اوست . بازیهای سازنده قدرت تخیل و خلاقیت کودک را تقویت نموده ، موجبات بهداشت روانی و لذت حیاتی اورا فراهم می کند.
همبازیهای تخیلی Imaginary Companionدوست یا همبازی تخیلی می تواند ، یک شخص ، یک حیوان ویا چیزی باشد که کودک در ذهن خود خلق کرده ، تا همدم و همبازی او باشد . در بسیاری از بازیها ، کودک دوست دارد که یک همبازی داشته باشد تا از بازی لذت بیشتری ببرد. زمانی که کودک همبازی دلخواه ندارد ، در مخیله خود یک همبازی تخیلی بوجود می آورد . در شرایطی نیز که کودک تجارب ناخوشایندی از بازی کردن با سایر کودکان دارد و یا این که به لحاظ کمرویی فوق العاده قدرت برقراری ارتباط با دیگران را ندارد، همبازی تخیلی را به همبازی واقعی ترجیح می دهد. غالباً دوستان تخیلی بچه ها ، کودکانی هستند همجنس و همسن و سال خودشان که برای آنها اسمهایی هم تعیین می کنند. ویژگی دوست یا همبازی تخیلی این است که هر وقت کودک بخواهد حاضر است . همبازی تخیلی کاملاً مطیع کودک است ، هرچه او بخواهد انجام می دهدو هر زمان که اراده کند حضور دارد . همبازیهای تخیلی در نزد کودکان فوق العاده تیزهوش ، بیشتر از کودکانی است که از نظر هوشی در حد متوسط قرار دارند . در واقع داشتن یک همبازی تخیلی ، خود نشانهای از قدرت خلاقیت کودک است و به همین دلیل برای کودکان عقب مانده ذهنی ، این مسأله نمیتواند مورد چندانی داشته باشد . از سوی دیگر برای کودکانی که از نظر ذهنی فوق العاده برجسته هستند ، معمولاً یافتن همبازیهایی که وجوه مشترکی با آنها داشته باشند ، بسیار دشوار است ؛ اما در هر حال باید توجه داشت که برخورداری از دوستان تخیلی نمی توانذ راه حل مناسبی برای رفع تنهایی کودکان باشد . همچنین باید به کودکانی که اشتیاق بیشتری برای داشتن دوستان تخیلی دارند کمک کرد تا در زمینه کسب مهارتهای اجتماعی ، برقراری ارتباط دوستانه و بازی با همسالان توفیق بیشتری داشته باشند .
خیالبافی Day dreaming
خیالبافی شکل دیگری از بازی ذهنی است که در آن کودک خودش را در عالم خیال رها می کند. در این بازی ذهنی (فانتزی) کودک خود را به گونه ای میپ ندارد که دوست دارد . اگر خیالبافی کودکان که عمدتاً موضوعات آن از رسانههای جمعی ، رادیو، تلویزیون و سینما سرچشمه می گیرد ، کنترل نشود می تواند خطرناک باشد.
دروغهای عجیب و غریب (تخیلی) white Lies
یکی دیگر از جلوه های بسیار متداول خلاقیت در میان کودکان ، گفتن دروغهای عجیب و غریب یا به اصطلاح دروغهای شاخدار است . بدیهی است این نوع دروغها با دروغ گفتن آدمهای بزرگسال کاملاً متمایز و متفاوت است . در اینجا کودک هرگز نیّت تقلب ، کتمان حقیقت یا فریب دیگران را ندارد و به آنچه می گوید واقعاً و به روشنی باور دارد . بسیاری از این قبیل دروغهای بچه گانه و باور نکردنی ، از خیالبافی سرچشمه می گیرد. در عالم خیال کودک خودش را در هر موضعی که تمایل دارد ، قرار می دهد و به لحاظ لذّتی که از این حالت می برد بسیار مشتاق است تصورات او در عالم واقع نیز رخ میدهد ، لذا آنچه را که می خواهد باشد به زبان می آورد و نه آنچه را که واقعاً هست !
این نوع دروغهای تخیلی در سنین 4 و 5 سالگی به اوج خود رسیده ، بتدریج همراه با رشد ذهنی کودک و گسترده شدن دامنه اطلاعات وی به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد و به ندرت پس از ورود به مدرسه قابل مشاهده است . در هر حال واکنش بزرگسالان نسبت به این رفتار کودکان که بسیار مهم و نشانی از قدرت تخیل و خلاقیت آنهاست ، هرگز نباید تنبیه گرانه باشد، و هیچ وقت نیز نباید دروغهای تخیلی کودکان را حمل بر نیت سوء آنها کرد .
تخیل و زمینه های شکوفایی خلاقیت ها
عوامل متعددی در رشد خلاقیت کودکان مؤثر است و بدون شک خانواده مهمترین نقش را در کنترل و هدایت تخیل و ظهور خلاقیت ها دارد.
اگر خانواده ها فرصتهای لازم را برای سؤال کردن ، کنجکاوی ،و کشف محیط به کودکان بدهند و هرگز آنان را تنبیه و تهدید نکنند ، زمینه رشد خلاقیت فراهم می گردد . تنبیه و تهدیدهای مکرر و آفت خلاقیتهای ذهنی است و بچه های خلاق نیاز به آرامش روانی ، اطمینان خاطر و اعتماد به نفس قوی دارند . اگر خانوادها خیالپردازی کودکان را درست نمی داندو غالباً کودک را به خاطر خیالپردازیها سرزنش می کند، در واقع خلاقیت او را محدود می سازد در حالیکه از خانواده انتظار می رود با تشویق و تأیید رفتار کودک و فراهم آوردن زمینه های مساعد و تدارک لوازم بازیهای دلخواه او که مجموعاً بسیار ساده هستند ، قدرت تخیل و خلاقیت کودک را تقویت کند .
در کنار خانواده ، مدرسه نیز نقش بسیار مهمی در شکوفایی خلاقیتهای کودکان دارد . سن ورود به مدرسه ، سن بسیار بحرانی و حساس در ارتباط با خلاقیتهای ذهنی است . عواملی همچون تکالیف زیاد ،تأکید بر محفوظات ، اجرای برنامههای هماهنگ و انتظار رفتارهای یکسان از دانش آموزان ، عدم توجه به تفاوتهای فردی ، وجود کلاسهای پرجمعیت ، اعمال انضباط و مقررات فوق العاده شدید ، تشویق به کسب نمرات بالا و ایجاد جو قوی رقابتهای فردی برای ممتاز شدن ، و سرانجام عدم شناخت یا بی توجهی به ویژگیهای کودکان خلاق ، سبب می شود که قدرت خلاقیت آنان بتدریج کاهش یابد . به عبارت دیگر وقتی که کودک مجبور شود نُرمهای موجود را بپذیرد و رفتارهایش را مطابق خواستها و معیارهای مدرسه سازگار نماید و یا به ناگزیر از رفتارهای همسالان پیروی کند (به خصوص در سنین 10-8 سالگی )، خلاقیتهای او کمتر می شود .
به همراه خانه و مدرسه ، رسانههای جمعی ، به خصوص تلویزیون بیشترین نقش را در چگونگی پرورش تخیل و شکوفایی خلاقیت عهده دار است ، زیرا آنچه که تفکر کودکان و نوجوانان را خلاق می سازد ، قدرت تخیل ، رهایی از جمود فکری و فراهم نمودن محرکهای حسّی و ارائه اطلاعات جدید آنهاست.
زمانی که در خانواده ها به دلایل عدیده از جمله عدم شناخت کافی اغلب اولیاء از اهمیت و حساسیت پدیده تخیل و رشد خلاقیت در کودکان و بالطبع وجود بازخوردهای ابهام آمیز نسبت به اشکال مختلف تخیل و خلاقیت و فقدان برنامه های تربیتی جامع در پرورش استعدادهای کودکان ، زمینه مطلوب پرورش خلاقیت فراهم نمی گردد ودر شرایطی که نظام آموزشی کشور نیز به دلایلی که مختصراً ذکر شد قادر به شناخت و شکوفا نمودن خلاقیتها در کودکان نیست ، ناگزیر بیشترین نقش و مسئولیت متوجه صدا وسیما ، به عنوان کانون مؤثرترین و پایدارترین یادگیریها و مهمترین عامل در احیاء و پرورش خلاقیت است . (یادگیری مشاهده ای)
باید تلاش شود که خلاقیت های بالقوه در نزد کودکان و نوجوانان شناسایی شده ، فرصتهای لازم برای رشد و توسعه آن فراهم گردد. در نیل به این هدف نیز بها دادن به تخیل کودکان و حساس بودن نسبت به آن فوق العاده مهم است . در حقیقت تخیل در رشد و توسعه تکنولوژی جدید نقش بسیار مهمی دارد . اگر تخیل و آگاهی با هم توأم شوند ،زمینه خلاقیت و نوآوری ها به معنای دقیق آن فراهم می گردد ، به شرط آنکه بتوانیم به تخیل شکل داده ، آن را پرورش دهیم . این که تخیل و پدیده خلاقیت در کودکان امری است همگانی ودر نزد بزرگسالان به ندرت مشاهده می شود ، بیانگر مسئولیت خطیر مربیان ، صاحبنظران تعلیم و تربیت و فرهنگ جامعه در پرداختن به این مهم و ارائه طریق برای احیاء وتوسعه خلاقیتها در جامعه است . مهمترین وظیفه و رسالت پدران و مادران در ارتبلاط با پرورش قدرت تخیل کودکان ، ارائه اطلاعات لازم و مفید و همراه نمودن فعالیت تخیلی کودکان با شناخت و آگاهی و فعالیتهای تجربی است . مسلماً از کودکانی که صرفاً غرق در تخیل شده ، از واقعیات زندگی دور می مانند و تمایل به گوشه گیری و انزوا دارند ، نمی توان تفکر خلاق و مولد انتظار داشت . بنابراین ، ارزشمندی تخیل در هدایت و پرورش آن است .
[1] –Sick
[2] -Sternberg
[3] -Product
[4] -Guilford
[5] - تفکر واگرا : تفکری است که به گونه ای متفاوت از جریان عام فکری جامعه سعی در حل مسائل می نماید.
[6] -Hurlock
[7] -Frued
[8] -W.Getzels and J.Philip
[9] -D. Sisk
[10] - Stone and Church
برگرفته از کتاب: روان شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان
صفحات: 1· 2