کلام شهید اهل قلم
سربازان امام زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهانِ خویش نمی هراسند.
شهید آوینی
سربازان امام زمان(عج) از هیچ چیز جز گناهانِ خویش نمی هراسند.
شهید آوینی
امام زمان (عج) :
اگر خواستار رشد و کمال معنوي باشي هدايت ميشوي، و اگر طلب کني مييابي.
(بحارالأنوار، ج 51، ص 339)
معاون آموزش موسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان گفت:
ششمین دوره آزمون ورودی سطح۳ حوزههای علمیه خواهران شهر دامغان همزمان با سراسر کشور برگزار شد.
فاطمه ترابی ظهر جمعه هفتم خرداد در آیین برگزاری آزمون کارشناسی ارشد «سطح3» حوزههای علمیه شهر دامغان با بیان اینکه 40 نفر در این آزمون شرکت کردهاند اظهار داشت: این آزمون برای تحصیل در سه رشته تفسیر علوم قرآنی، فقه اصول و کلام اسلامی برگزار شده است.
وی همچنین گفت: سه نفر در آزمون بازپذیری سطح 2 نیز در این آزمون حضور داشته اند.
معاون آموزش موسسه آموزش عالی فاطمیه دامغان با بیان این مطلب که نتیجه این آزمون در تاریخ 29 خرداد اعلام میشود، اول تیرماه را زمان مصاحبه علمی این آزمون اعلام کرد.
می دانست از ساواکی ها هستند و می خواهند براش پرونده سازی کنند. از او پرسیده بودند نظرت در مورد حجاب چیه؟ گفته بود: من که نظری ندارم باید از روحانیت پرسید! من فقط یه حدیث بلدم که هرکس همسرش را بی حجاب در معرض دید دیگران قرار دهد بی غیرت است و خداوند او را لعنت می کند.
ساواکی ازش پرسید شاه را داری می گی؟ خنده ای کرد و گفت من فقط حدیث خواندم.
شهید محمد منتظر القائم
زن که وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما جنس نمی فروشم.
زن با عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور که سرش زیر بود گفت: هروقت حجابت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم.
شهید محمود کاوه
معلم وارد کلاس شد، چشمش به نوشته ی روی تخته افتاد: ” ورود خانم های بی حجاب به کلاس درس ممنوع!” عصبانی شد و به دفتر رفت، مدیر به کلاس آمد، اول با زبان خوش پرسید: چه کسی این جمله را نوشته؟ کسی جواب نداد، مدیر عصبانی شد.
بچه ها را بیرون کرد و به صف کشید و تا توانست با چوب به کف دستشان زد، باز کسی چیزی نگفت.
شهید محمد رضا توانگر
و حق المستشیر ان علمت ان له رایا اشرت علیه ، و ان لم تعلم ارشدته الی من یعلم
و حق آن که مشورت خواهد این است که اگر رای صحیحی داری، او را از آن بهره مند کنی و راه را به او بنمایانی و اگر نظری نداری، او را به جایی راهنمایی کنی که بداند و بتواند با او مشورت نماید.
صحیفه سجادیه،ص378
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
همانطور که به دکتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری.
⚪️ باید استاد باشد که نزد او بروی که باد کبر و غرور تو را خالی کند، فکر نکنی حالا که این کتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفتهای.
قال امام هادی علیه السلام:
التَّواضُعُ أَن تُعطِی النّاسَ مَا تُحِبُّ أَن تُعطاه
فروتنی در آن است که با مردم چنان کنی
که دوست داری با تو چنان باشند.
المحجة البیضاء ، ج 5 ، ص 225
قال َحُسَيْنِ بن علىّ(عليه السلام):
إعْمَلْ عَمَلَ رَجُل يَعْلَمُ أنّه مأخُوذٌ بِالاْجْرامِ، مُجْزى بِالاْحْسانِ.
حضرت امام حسين (عليه السلام) فرمود: كارها و أمور خود را همانند كسى تنظيم كن و انجام ده كه مى داند و مطمئن است كه در صورت خلاف تحت تعقيب قرار مى گيرد و مجازات خواهد شد.
و در صورتى كه كارهايش صحيح باشد پاداش خواهد گرفت.
بحارالأنوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10
و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک و ان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک
خدایا اگر مرا بر جرمم مواخذه کنی به عفوت مواخذه می کنم و اگر مرا در آتش بیندازی به اهل آتش می گویم که من دوستت دارم.
« فرازی از مناجات شعبانیه»
از همان ابتدا نامت را بر روی گلبرگی از گل شقایق حک کردم و بر دیواره قلبم آویزان نمودم تا برای همیشه قلبم با نامت متبلور شود. دوست دارم خرده خرده احساسم را و ذره ذره وجودم را نثار وجود لاینتناهیت کنم. دوست دارم از پیچک امید بالا روم و اذان عشق سر دهم . دوست دارم محراب نگاهم را به زمزمه توحید خلایقت بدوزم؛ ولی نمی دانم، نمی دانم چرا وقتی به طراوت گل سرخ، به لطافت پر طاووس، حتی وقتیکه به غربت یک دل خسته نگاه می کنم عکسی از رخ تو با قابی طلایی در وجود همه آنها می بینم.
می خواهم پنجره طلوع آفتاب زرگونت را به سوی رگهای خسته ام باز کنم و با ذکرت مرهمی بر دل پژمرده ام گذارم و با حضورت افکار خشکیده ام را آبی از جنس وجود بدهم و من می خواهم بر روی تک تک سلولهای گوش باد بگویم که تو را دوست دارم تا باد برود و آهنگ عشق من نسبت به تو را در تمام روزنه های زمین بنوازد.
می خواهم فریاد بزنم فریادی به بلندای آسمان و بگویم: که ای عالمیان من او را بیشتر از غنچه گل سرخ، بیشتر از نغمه قناری یا نه ، بیشتر از همه عالم دوست دارم. می خواهم روی تکه تکه آبهای جهان با قلمی نازکتر از اشعه خورشید بنویسم : دوستت دارم. می خواهم وقتیکه مُردم بر سر قبرم ابرها را بفشاری تا از روی قبرم گل لاله ای بروید که روی تک تک گلبرگهای آن نوشته:
دوستت دارم ای خدا، ای معبود، ای اله.
دلنوشته مرضیه زندی(معاون فرهنگی)
آورده اند که شیخ جنید بغدادی، از عارفان قرن سوم هجری، از شهر بیرون رفت و مریدان از پی او می رفتند . شیخ از احوال بهلول پرسید. مریدان گفتند: « او مرد دیوانه ای است و تو را با او چه کار؟» گفت: « او را طلب کنید که مرا با او کار است.» او را در صحرایی یافتند و شیخ را پیش او بردند. شیخ سلام کرد، بهلول جواب سلام او را داد . فرمود : « تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می کنی؟ » عرض کرد: « آری» بهلول فرمود: «باری، طعام خوردن خود را می دانی؟» عرض کرد: «اول «بسم الله» می گویم، از پیش خود می خورم. لقمه کوچک بر می دارم.» بهلول برخاست و فرمود: « تو می خواهی مرشد خلق باشی، در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی دانی؟ » و به راه خود رفت. پس مریدان شیخ را گفتند: « یا شیخ این مرد دیوانه است.»
شیخ در پی او روان شد و گفت: « مرا با او کار است.» چون بهلول به ویرانه ای رسید، بازنشست. جنید به او رسید. بهلول پرسید: « آیا سخن گفتن خود را می دانی؟» عرض کرد: « آری ، به قدر می گویم و بی موقع و بی حساب نمی گویم. به قدر فهم مستمعان می گویم و …» بهلول گفت: «چه جای طعام خوردن که سخن گفتن هم نمی دانی! »؛ پس برخاست و برفت.
جنید باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت:«تو از من چه می خواهی؟ تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی دانی! باری، آداب خوابیدن خود را می دانی؟» عرض کرد: « آری می دانم»، پس آنچه آداب خوابیدن بود که از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) رسیده بود، بیان کرد. بهلول گفت: « فهمیدم که آداب خوابیدن هم نمی دانی». خواست برخیزد. جنید دامنش بگرفت و گفت: « من نمی دانم ، تو از بهر خدا، مرا بیاموز.» بهلول گفت : « تو دعوی دانایی می کردی، اکنون که به نادانی خود معترف شدی، تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن، آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام را صد از این گونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود. در سخن گفتن نیز باید اول ، دل پاک باشد و نیت درست باشد و آن گفتن برای رضای خدا باشد و گرنه سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد و در آداب خواب، اصل این است که در دل تو بغض و کینه و حسد مسلمانان نباشد و در ذکر حق باشی تا به خواب روی». جنید دست بهلول را بوسید و او را دعا کرد.
وقتی خدا را شناختی،هر چه می کنی باید خالصانه و عاشقانه باشد . حتی کمال خود را هم در نظر نگیر .نفس بسیار زیرک و پیچیده است و دست بردار نیست . به هر نحو شده میخواهد خود را وادار کند.
شیخ رجبعلی خیاط
بهترین روش برای خوشحال کردن خود، آن است که دیگری را خوشحال کنید.