مبارزه با فكرطبقاتى
وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ۖ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ(سورهانعام ــآیه ۵۲)
و آنان كه بامدادان و شامگاهان پروردگارشان را میخوانند [و با این خواندن] خشنودی او را میخواهند، از نزد خود مران. نه چیزی از حساب [عمل] آنان بر عهده توست، و نه چیزی از حساب [كار] تو بر عهده آنان است كه آنان را برانی و [به سبب راندنشان] از ستمكاران باشی
در اين آيه به يكى از بهانهجوييهاى مشركان اشاره شده و آن اين كه آنها انتظار داشتند پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» امتيازاتى براى ثروتمندان نسبت به طبقۀ فقير قائل شود، بىخبر از اين كه اسلام آمده تا به اين گونه امتيازات پوچ و بىاساس پايان دهد، لذا آنها روى اين پيشنهاد اصرار داشتند كه پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» اين دسته را از خود براند، امّا قرآن صريحاً و با ذكر دلايل زنده پيشنهاد آنها را نفى مىكند.
نخست مىگويد: «كسانى را كه صبح و شام پروردگار خود را مىخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، هرگز از خود دور مكن». در حقيقت آنها روى يك سنّت ديرين غلط امتياز افراد را به ثروت آنها مىدانستند، و معتقد بودند بايد طبقات اجتماع كه بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آيين و دعوتى بخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند، و اين امتياز را ناديده بگيرد، در نظر آنها مطرود و غير قابل قبول است.
در جملۀ بعد مىفرمايد: «دليلى ندارد كه اين گونه اشخاص با ايمان را از خود دور سازى، براى اين كه نه حساب آنها بر توست و نه حساب تو بر آنها». «با اين حال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود».
قرآن پاسخ مىدهد به فرض اين كه آنها چنين بوده باشند، ولى حسابشان با خداست، همين اندازه كه ايمان آوردهاند و در صف مسلمين قرار گرفتهاند، به هيچ قيمتى نبايد رانده شود، و به اين ترتيب جلو بهانهجوييهاى اشراف قريش را مىگيرد.
نمونه