صبر همسر خزییل
در زمان حکومت فرعون هرکس به حضرت موسی( ع) ایمان می آورد حکم اعدامش صادر میشد آن هم با سختترین شکنجهها و زجر ها.
یکی از زنان مستضعف که همسر خزییل بود پنهانی به حضرت موسی ایمان آورد و از ترس جانش ایمان خود را مخفی میکرد.
از قضای روزگار او در حرمسرای فرعون بهعنوان آرایشگر دختر فرعون رفتوآمد میکرد روزی به هنگام آرایش کردن موی دختر فرعون شانه از دستش افتاد از آنجا که زبانش به ذکر خدای بزرگ عادت کرده بود ناگهان گفت: به نام خدا.
بلافاصله دختر فرعون از او پرسید :آیا منظورت از خدا پدرم فرعون است؟
گفت :نه ،بلکه من کسی را میپرستم که پدر تو را آفریده و او را از بین خواهد برد.دختر فرعون همان لحظه نزد پدرش رفت و جریان را خبر داد، فرعون ناراحت شد و او را احضار کرد و با خشونت به او گفت :تو مگر به خدایی من اعتراف نداری زن در جواب گفت: هرگز من خدای حقیقی را رها نمیکنم تا تو را بپرستم .
فرعون از این سخن قاطع به قدری عصبانی شد و بیدرنگ دستور داد تنوری را که از مس ساخته بود بیافروزند و او و بچههایش را در آتش بیندازند همسر خزییل همچنان احد احد میگفت و تسلیم زور و ستمگری فرعون نمیشد. جلادان فرزندانش را یکییکی در آتش انداختند تا اینکه نوبت به طفل شیرخوارش رسید طبیعی است که مادر به بچه شیرخوارش علاقه خاصی دارد در اینجا صبر و قراره زن تمام شد با عاطفه سوزناک شروع به اعتراض و گریه کرد .
به مادر کودک میگفتند: اگر از این از آیین موسی بیزاری بجویی بچهات را به آتش نمی افکنیم ناگهان فرزندش به قدرت خدا فریاد زد:
مادر جان شکیبا باش که بر حق هستی! مادر صبر کرد و آن بچه را نیز در آتش انداختند و سوزاندند سپس خودش را نیز در آتش افکندند و این زن همچنان فریاد میکرد احد احد.
در دم آخر همسر خزییل وصیت کرد که خاکستر من و فرزندانم را در یک مکان دفن کنید.
(پیامبر میفرماید :در شب معراج در فضا در محلی بوی بسیار خوشی به مشام رسید از جبرئیل پرسیدم: این بوی خوش بینظیر چیست؟ جبرئیل گفت: یا رسول الله !بوی عطر همسر خزییل و فرزندان اوست که همه جا را دربرگرفته است.
زنان مرد آفرین تاریخ