حدیث رشادت حسین (ع)
باد پاییزی وزیدن گرفته، برگهای زرد و نارنجی و قرمز را بر زمین می ریزد. در این میان یک برگ سرشار از مقاوت دستانش را به شاخه درخت گره زده است، و سودای جدایی ندارد. یاد مقاومت حسین (ع) از سلاله رسول خاتم (ص) افتادم.
اشک به پهنای صورتم سراریز می شود. افکارم به سوی کربلا پر می گشاید. صدای جرس کاروان کربلا، صدای شیهه اسبان ، صدای شیپور جنگ، صدای العطش طفلان، صدای هجران، صدای اسارت….
جنگ سختی درگرفته است. مردان ضعیف النفس پنجه در پنجه آفتاب نهادند تا او را بر زمین افکنند. و نمی دانستند که آفتاب آسمانی است و بر خاک نمی افتد.
حسین را می بینم که در برابر اهریمن پاییز صفت مقاومت می کند تا اسلام لگدمال نشود.
خانواده اش، اهل بیتش،جگر گوشگانش به اسارت رفتند تا اسلام به اسارت نرود. خانواده ای که دریای صمیمیت ، مامن عشق و عاطفه بود. همدلی و یکرنگی مرامشان بود. همه با هم در کنار هم ، دست در دست هم به لقای حق شتافتند تا مسلکشان پایدار بماند؛ چون می دانستند بهترین را باید به قربانگاه برد و بهترین خانواده بود.
حسین در برابر هجمه ضلالت ایستاد تا به سوی نور رهنمونشان شود؛ ولی خفاش صفتان چشمانشان را در برابر نور بستند و حسین را….
به برکت خون حسین ، اسلام از تیزی شمشیرها و خنجرهای اهریمن ایمن ماند.
می خواهم نفرین کنم و بگویم:
ای تیرهای دریده ، حرمت گذارید،گلوی شیرخواره ی حسین را و ای اسب های ناپاک پا بر پیکره های پاک مگذارید.ای فرات تا ابد از تشنگی له له بزنی که طفلان حسین را سیراب نساختی و ای کربلا در خاک شوی که کاروان یزیدیان را در کام خود نکشیدی و نظاره گر خون حسین بودی.
صدایی می آید،گوش بسپارید؛ پژواک صدای « هل من ناصر ینصرنی» حسین را می شنوید.ندایی که در سلولهای اعصار منتشر شده است.
هنوز پس از قرنها به گوش می رسد و باعث می شود هر وارهیده از نفس و آزادمردی بشتابد در مسیری که حسین رفته است . پس تو نیز بشتاب تا از کاروان حسین عقب نمانی.
به قلم خانم مرضیه زندی معاون تهذیب موسسه