تهیه بروشور ره پویان اندیشه به مناسبت عفاف و حجاب توسط واحد پژوهش موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان
بروشور به مناسبت عفاف و حجاب توسط واحد پژوهش موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان تهیه شد.
بروشور به مناسبت عفاف و حجاب توسط واحد پژوهش موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان تهیه شد.
عفاف مجازی چه صیغه ایست؟! …
باید فکری کرد. این فضای مجازی، یکهو آمد؛ بدون اینکه برایش فکر کرده باشیم؛بدون اینکه مبانیاش را بدانیم؛ بدون اینکه برای زندگی در آن، ایده داشته باشیم.
امروزه رقیبی به نام تربیت مجازی از قبیل شبکه اجتماعی و برنامک های موبایل جایگزین فضاهای تربیتی مدرسه ها و خانواده ها شده است . این امر تهدیدی جدی و نگران کننده برای والدین محسوب می شود.اگر به فکر نباشیم دیگر شاید فرصت جبران نسل تربیت شده فضای مجازی را نداشته باشیم.
فضای مجازی برای ما شده است وادی تیه؛ پر از آدم سرگردان. آدمهایی که تا دیروز نمیتوانستند با هم رابطه داشته باشند، امروز کلماتشان کنار هم آمده است. بعید میدانم کسی باشد که تلاش کرده باشد تمام رابطه را خلاصه کند در کلمات سیاهرنگ. اینجا تناسخ است و آدمها توی کلماتشان حلول کردهاند. کلمهها احساس دارند؛ شادند؛ غمگینند. زندگی مجازی، بسیاری از مرزهای زندگی واقعی را شکست؛ به بهانه اینکه کسی آدمهای پشت این کلمات را نمیبیند؛ اما واقعیت چیز دیگری است؛ زندگی مجازی، دیگر مجازی نیست و پشت همه کلماتی که نوشته میشود، آدمی نشسته است؛ مرد یا زن؛ دختر یا پسر.
ما در حال گذر هستیم. آدمهای در حال گذار، بیشترین آسیب را خواهند دید. آسیبهای فضای نت، بسیار است. هنوز ما در این فضا سرگردانیم و برای زندگیاش برنامهای نریختهایم و انگار فکری هم نکردهایم. برای نسل بعد، زندگی مجازی، بخشی از واقعیت زندگی انسانی است؛ اما برای ما بیشتر یک تفریح است و در بهترین حالت، مرجعی برای پژوهش. ما هنوز نمیدانیم به کجا میرویم.
در جامعه واقعی ارزشی ما که بر اساس عفاف و حجاب تنظیم شده، رابطه میان دو جنس مخالف، محدود به ضروریات عرفی بوده است. فضای مجازی، بسیاری از این حدود را شکست؛ مثل کامنت گذاشتن و یا لایک زدن برای جنس مخالف. باید جایگاه عفاف در تنظیم روابط مجازی هم مشخص شود. به نظر میآید که در فضای مجازی، باید بحث عفاف را مطرح کرد.
بد نیست حداقل در روز عفاف و حجاب حتی شده برای یک روز هم فکری به حال عفاف مجازی داشته باشیم
و اثرات متقابل عفاف دنیای واقعی و مجازی را بهتر و دقیق تر بسنجیم
نوشته جناب آقای صدیق از کارشناسان حوزه سواد رسانه ای
اسلام می خواهد زن طبق خصوصیات زنانگی خود و مردهم مطابق با خصوصیات مردانگی خود رفتار نماید، تا هماهنگی موجود در نظام خلقت از حالت طبیعی و متعادل خود خارج نگردد.(محمدجوادجاوید،۱۳۸۸،ص 107) در نهج البلاغه از امیرالمؤمنان حضرت علی(ع) نقل شده است: انّ شدّه الحجاب ابقی علیهن؛ به درستی حجاب و پوشش بیشتر برای سلامت و استواری زنان سودمندتر است.سیره فاطمه زهرا (س) نیز نشان می دهد که ایشان التزام عملی به کلام همسر خود حضرت علی (ع) داشته اند و از حجاب و پوشش حداکثری در بیرون منزل استفاده می کرده اند. از رسول خدا نقل شده است؛اُمِرت بالستر فلم اجر شیئا استر منه؛ من به پوشش مأمور شدم و چیزی را پوشاننده تر از آن (شلوار ) ندیدم.در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) نقل شده است: للزوجات ما تحت الدرع والابن والاخ مافوق الدرع و لغیر ذی محرم اربعه اثواب درع و خمار و جلباب و آزار؛ شوهر حق دارد بدن زن را که زیر پیراهن قرار دارد نگاه کند و برادر و فرزند مجاز نداره روی پیراهن به بدن زن نگاه کنند، ولی بانوان در برابر نامحرم باید چهار لباس بپوشند: پیراهن، مقنعه، چادر و شلوار.
از مقایسه حدیث نبوی قبل با این حدیث علوی این نکته آشکار میشود که در هر دو حدیث از چهار پوشش نام برده شده است. علاوه براین از برخی احادیث مطلوبیت پوشش بیشتر به روشنی استفاده میشود. در متون اسلامی از پوشیدن لباس های نازک نیز منع شده است.
در حدیثی نقل شده است: لا یجوز المرأه المسلمه ان تلبس ما لا یواری جسرها و من رقَّ ثوبه رقَّ دینه؛ برای زن مسلمان جایز نیست که لباس بپوشد که بدنش را نمی پوشاند و هرکس که لباس او نازک و رقیق باشد دین داری او نیز رقیق و نازک است.(حسین مهدی زاده،۱۳۸۷،ص ۶۶-۷۰) حجاب با ایمان به خدا گره خورده است و بی حجابی در بی ایمانی خلاصه میگردد.(محسن دهقانی، ۱۳۸۶،ص ۸۹) با استفاده از فراین و شواهد صدیقی و تاریخی فوق، از سنت و سیره معصومان (ع) می توان نتیجه گرفت که پوشش لباس ها و و مانتوهای کوتاه،تنگ و نازک توسط برخی بانوان با سیره و سنت اسلامی مخالف است. لزوم حجاب و پوشش یکی از مهم ترین واجبات الهی برای زنان است که تأمین کننده عفت و تقوای آنان است. تقوا در فرهنگ قرآن و اسلام،حجاب و پوشش درونی و باطنی در مقابل گناه و کار خلاف است که آثار آن در رفتار ظاهری و بیرونی متجلی می یابد.( وَلباسُ التَّقوی ذلِکَ خیرٌ)؛ و لباس تقوا و پرهیزگاری بهتر است.(مهدی حسین زاده،۱۳۸۷،ص۷۰-۷۱)
در فرایند رشد بدحجابی لباسهای تنگ و چسبان و شلوارها و آستینهای کوتاه، مدهای جدید بدحجابی شدند، علاوه بر زنان، برخی مردان هم بینصیب نماندهاند و آرایشهای زنانه را برای خود برگزیدهاند، آرایش ابرو، موهای بلند و مدلهای گروههای رپ و شیطان پرستها، لباسهای تنگ و بدننما و برخی شلوارهای گشادی که هر لحظه امکان افتادن آن وجود دارد و البته در این مسیر گوی سبقت را از زنان ربودهاند!این روزها پیراهنهای مردانه، آب رفته و فاق شلوارها یا بینهایت کوتاه و یا بیش از اندازه بلند شده است، لباسهایی که خارج از سایز متعادل هستند. استفاده از علائم و نشانهها، شبهمردان را رنگ و لعابی خشنتر داده است، آرایشگاههای مردانه این روزها تمام خدمات آرایشگاههای زنانه را ارائه میکنند از اصلاح ابرو گرفته تا رنگ و مش مو.
روانشناسان معتقدند شبه مردانی که به سمت استفاده از مدلهای زنانه روی میآورند عمدتاً دچار ضعفهای روحی و اعتماد به نفس ضعیف هستند، این افراد برای جلب توجه دیگران اقدام به استفاده از مدلهای موی خاص و علائم و نشانههای وحشتناک میکنند.
باید به نوعی در کاهش سطح عفاف در جامعه دانست. حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می شوند.
با مطالعه متون اسلامی و روایات و احادیث بزرگان دین متوجه خواهیم شد که مردان نیز باید حجاب را هم در مورد پوشش ظاهری و بخصوص در مورد حفظ نگاه خود رعایت نمایند. قطعاً مردها نیز مجاز نیستند با هر پوششی در جامعه حضور پیدا نمایند، هر چند نوع پوشش زنان با مردان متفاوت است لیکن مردان نیز باید حد و مرز پوشش مناسب برای یک مرد مسلمان را رعایت نمایند.
عفاف نیز واژه ای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است.عفاف را به معنای خود نگهداری و باز داشتن نفس انسانی از محرمات و خواهشهای شهوانی، دانسته اند. راغب در مفردات می گوید: «العفة حصول حاله للنفس تمتنع بها عن غلبه الشهوة والمتعفف المتعاطی لذالک بضرب من الممارسه والقهر» (راغب اصفهانی، ماده عف)«عفت حالت نفسانی است که مانع تسلط شهوت بر انسان می گردد و انسان عفیف کسی است که با تمرین وتلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.»از این روست که می توان گفت حجاب نیز معنا و تجلی واقعی عفاف است و اگر کسی عفاف نداشته باشد مطمئناً از حجاب درستی نیز برخوردار نیست . با این حال باید تاکید کرد که دین مبین اسلام دستورات ویژه ای برای عفاف و حجاب مردان دارد.
آیت الله بهاءالدینی می فرمودند:
اگر زنان چادری می خواستند نشانشان می دادم عرقی که در فصل گرما به خاطر حفظ حجاب می ریزند دانه دانه اش خورشید است. شما خورشید خدا هستید.
و ایشان این روایت را از ثواب الاعمال نقل می کردند
عرقی که زن زیر چادر می ریزد سه جا برای او نور می شود:
- در درون قبر
- در برزخ
- در قیامت
و اگر زنان بی حجاب از من می خواستند همین الان نشانشان می دادم که این موی سر که به نامحرم نشان می دهند آتش است. آنها در آرایش زیبایی نیستند، بلکه در آرایش آتش هستند
مرد حدود 40-45 سال خطاب به نفر پشت سریش در خصوص وضع حجاب زنان و دختران بحث می کردند : آقا این چه وضع حجابه دولت مقصره آقا باید یه فکری به حال این شرایط بر دارند همین افراد هستند که با این لباس و وضع آرایش میان بیرون و جوون ها رو به انحراف می کشونند ….
طرف حسابی داشت از این شرایط گلایه می کرد و ناله می کرد مخاطبش هم از اون مشتاق تر در جوابش گفت : بله آقا حق با شماست شما برای مثال همین دختر بچه رو ببینید که به درخت تکیه داده این بچه با این شرایط الانش خوب بزرگ بشه میشه یکی مثل همین دخترهای بد حجابی که شما میگید باید قبول کنیم دولت مقصر والدین هم مقصرن باید به این بچه یاد بدهن حجاب چیه این بچه که نمی فهمه از این شرایط و لباس خوشش میاد دیگران هم می بیننش براش ذوق می کنن و قربونش میرن از همین کودکی این ظاهر رو باعث تشویقش می دونه و خوشش میاد بزرگ که بشه میشه بد حجاب یا بی حجاب .
(( دختر بچه حدود شش هفت ساله کفش بوت بچگونه با شلوار لی تنگ ، صورت معصومانه مهربونی که کمی آرایش هم داشت با لباس دامنی و یه روسری کوتاه که موهای بلندش رو بافته بودن و انداخته بود روی شونه هاش به درخت کنار جوی آب تکیه داده بود )) مرد شاکی همونطور که داشت حرفهای مخاطبش رو در خصوص دختربچه می شنید سرتکون می داد و نیم نگاهی هم به دختر بچه داشت . ساکت شد و دیگه چیزی نگفت . نوبتش شد نانش رو گرفت و به سمت دختر بچه رفت و گفت : باباجون بریم … !!!
من و شما در قدم اول باید قبل از اینکه انگشت اشاره به سمت دیگران نشانه بریم خودم رو بررسی کنیم . باید از خودمون شروع کنیم . مادر خواهر همسر دوست خودم رو کمک کنیم تا خوب و بد رو درک کنه . شاید امر به معروف و نهی به منکر در جامعه و برای غریبه مشکل باشه ولی برای آشنا و دوست و اطرافیانمون باید راحت باشه . اگر واقعا به خانواده اهمیت می دیم باید به همه چیز حال و آینده اونها اهمیت بدیم .
دختر و پسر باید با اصول و قواعد اسلامی درست پوشیدن و درست در جامعه ظاهر شدن رو بیاموزند و اولین آموزشگاه خوده خانواده هستش . والدین برای فرزندان خواهر و برادر بزرگتر برای کوچکتر ها ….
حجة الاسلام قرائتی:
گاهي وقتها هم بعضي افراد مثلاً بد حجابي و بيحجابي را تمدن ميدانند و پوشش را املي فكر ميكنند .
قرآن ميفرمايد كه: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى» (احزاب/33) «تَبَرُّج» از برج است.
ما به چه برج ميگوييم؟ ساختمانهايي كه خودش را نشان ميدهد.
“تَبَرُّج ” يعني خانم از خانه بيرون ميآيي خودت را برج نكن. اين كرامت انسان است.
من بارها گفتم. كسي كه خودش را آرايش ميكند در خيابان ميآورد، يعني مردم حراج شدم.
اسلام ميگويد: خانم تو حراج نيستي. هركس ميخواهد به تو نگاه كند، بايد خرج تو را بدهد. يك ميليون، ده ميليون. بايد ميليونها تومان صرف كند، خانه تهيه كند. آبش، گازش، برقش، تلفنش، زندگي تو را بايد كامل تأمين كند، اگر نوكر تو شد، حق دارد به تو يك نگاهي بكند. وگرنه به هر جوان هرزهاي خودت را عرضه كني، اين حراج كردن است.
خدا به زنهاي پيغمبر ميگويد: «وَ قَرْنَ في بُيُوتِكُن» (احزاب/33) از خانه بيرون نياييد، بعد ميگويد: اگر ميخواهيد بياييد، بيرون بياييد، چون زن گاهي لازم است از خانه بيرون بيايد. مشكلي نيست. حضرت زهرا، زنان پيغمبر تا درون جبههها هم با پيغمبر ميرفتند. بيرون بروند مشكل ندارد. نماز جماعت، حج، زيارت، تحصيل، مداوا، خدمت به جامعه.
برگشت گفت : آخه اين چيه سرت كردي مثل امل ها !!مثل اين كه باورت نشده قرن 21 و مثل مردم عصر حجر مي گردي؟!
گفتم: واقعا؟! عصر حجر يعني كي؟
گفت:چه مي دونم 14 قرن پيش.
گفتم:چه جالب 14 بيشتره يا16؟
گفت : چه سوالايي ميكني معلومه 16!
گفتم: پس 16 قرن پيش عصر حجر تره تا 14 قرن پيش
گفت:معلومه
گفتم: پس شما با اين حساب بايد دمده تر باشيد كه مثل مردم 16 قرن پيش مي گرديد اونم چه زماني موقعي كه بهش مي گفتن عصر جاهليت ديگه از اسمش هم پيداست كه خيلي دمده است…
ديگه پي اش رو نگرفت گذاشت رفت
افحكم الجاهلية يبغون ومن احسن من الله حكما لقوم يوقنون مائده 50
آيا حكم جاهليت را مي جويند و چه حكمي براي يقين آورندگان از حكم خدا بهتر است ؟
و لا تبرجن تبرج الجاهلية احزاب 33
و به همسرانت بگو خود را چنان زنان جاهل نيارايند
بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذاردهاند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مىدانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و گاه افسانهاى است متعلق به زمانهاى گذشته! ولى مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاریهاى روز افزونى که از این آزادیهاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجا گوش شنوایى براى این سخن پیدا شود.
البته در محیطهاى اسلامى و مذهبى، مخصوصا در محیط ایران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسیارى از مسائل حل شده، و به بسیارى از این سؤالات عملا پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیت موضوع ایجاب مىکند که این مساله به طور گسترده تر مورد بحث قرار گیرد.
مساله این است که آیا زنان (با نهایت معذرت) باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد.
بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشاندادن اندام خود و تحریک شهوات و هوسهاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع بر چیده شود، و به محیط خانواده و زندگى زناشویى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مىشود، در حالى که غربیها و غربزدههاى هوسباز طرفدار برنامه اولند! اسلام مىگوید کامیابیهاى جنسى اعم از آمیزش و لذتگیریهاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مىباشد که جمله” ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ” در آیات فوق اشاره به آن است.
فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست زیرا:
1- برهنگى زنان که طبعا پیامدهایى همچون آرایش و عشوهگرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مىدهد تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجانهاى بیمار گونه عصبى و گاه سر چشمه امراض روانى مىگردد، مگر اعصاب انسان چقدر مىتواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمىگویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟
مخصوصا توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشهدارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده، تا آنجا که گفتهاند” هیچ حادثه مهمى را پیدا نمىکنید مگر اینکه پاى زنى در آن در میان است"!آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعلهور ساختن آن بازى با آتش نیست؟ آیا این کار عاقلانهاى است؟
اسلام مىخواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، و این یکى از فلسفه هاى حجاب است.
2- آمارهاى قطعى و مستند نشان مىدهد که با افزایش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که” هر چه دیده بیند دل کند یاد” و هر چه” دل” در اینجا یعنى هوسهاى سرکش بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مىرود، و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مىبندد و با دیگرى وداع مىگوید.
در محیطى که حجاب است (و شرائط دیگر اسلامى رعایت مىشود) دو همسر تعلق به یکدیگر دارند، و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است.
ولى در” بازار آزاد برهنگى” که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى (لا اقل در مرحله غیر آمیزش جنسى) در آمده اند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمىتواند داشته باشد و خانواده ها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مىشوند و کودکان بى سرپرست مىمانند.
2- گسترش دامنه فحشاء، و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مى کنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمایان است، آن قدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد.
نمىگوئیم عامل اصلى فحشاء و فرزندان نامشروع منحصرا بى حجابى است، نمى گوئیم استعمار ننگین و مسائل سیاسى مخرب در آن مؤثر نیست، بلکه مىگوئیم یکى از عوامل مؤثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مى شود.
و با توجه به اینکه” فحشاء” و از آن بدتر” فرزندان نامشروع” سر چشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مساله روشنتر مىشود.
هنگامى که مىشنویم در انگلستان، در هر سال- طبق آمار- پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مىآید، و هنگامى که مى شنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کردهاند- نه به خاطر مسائل اخلاقى و مذهبى- بلکه به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آوردهاند، به گونهاى که در بسیارى از پروندههاى جنایى پاى آنها در میان است، به اهمیت این مساله کاملا پى مىبریم، و مىدانیم که مساله گسترش فحشاء حتى براى آنها که هیچ اهمیتى براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائل نیستند فاجعه آفرین است، بنا بر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گسترده تر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مىشود، و پىآمدهاى آن هر گونه حساب کنیم به زیان آن جامعه است.
مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مىخوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مى کنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکمفرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.
3- مساله” ابتذال زن” و” سقوط شخصیت او” در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد، هنگامى که جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزونتر از او دارد، و هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسیش وسیله تبلیغ کالاها و دکور اطاقهاى انتظار، و عاملى براى جلب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعهاى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک، یا یک کالاى بى ارزش سقوط مىکند، و ارزشهاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مىشود، و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خودنمائیش مى شود.
تو مسجد داشتم سجاده آماده میکردم برای نماز،
همین که چادر مشکی را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت:
این همه خودت را بقچه پیچ میکنی که چی؟
برگشتم به سمت صدا،
دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله
با توام و همهی بیچارههای مثل تو که گیر کردهاید توی افکار عهد عتیق!
اذیت نمیشی با این پارچهی دراز دور و برت؟
خسته نمیشی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت می شی،
چرا مثل عزادارها سیاه میپوشی؟
و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.
خندیدم و گفتم: چقدر دلت ﭘُر بود دوست من!
هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه!
حرف زدن با شماها فایده ندارد.
گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟
گفت: بله.
گفتم: من چادر را دوست دارم.
چادر؛ مهربانیست.
با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…
گفتم؛ چادر سر میکنم، به هزار و یک دلیل.
یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟
گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.
گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مردها میگوید؛
غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید.
تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر.
این تکالیف مکمل هماند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من،
پوشش من باید مانع و حافظ او باشد و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم،
غض بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.
همسر تو، تو را “دید"،
کشش ایجاد شد و انتخابت کرد.
کجا نوشته شده است که همسرت نمیتواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد،
وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟
گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: غریزه، غریزه منطق نمیشناسند، تعهد نمیشناسد.
چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.
من چادر سر میکنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد و نگاهش را کنترل نکرد،
زندگی تو به هم نریزد، همسرت نسبت به تو دلسرد نشود،
محبت و توجهاش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک میشوم،
زمستانها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه میشوم،
بخاطر حفظ خانه و خانوادهی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیباییهایم دارم.
من هم دوست دارم تابستانها کمتر عرق بریزم،
زمستانها راحتتر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.
من روی تمام این علاقهها خط قرمز کشیدم،
تا به اندازهی سهم خودم حافظ گرمای زندگی تو باشم.
سکوت کرده بود.
گفتم؛ راستی…
هر کسی در کنار تکالیفش،حقوقی هم دارد.
حق من این نیست که زنان جامعهام با موهای رنگ کردهی پریشان و صد جور جراحی زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست،
چشمهای همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم.
من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
بعد از یک سکوت طولانی گفت؛
هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم؛
راست میگی…
ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖﺑﺪﻫﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ.
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ.
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ : ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ.
ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ می کنند.
حجاب تحمیلی: مقصود از حجاب تحمیلی،حجابی است که از سوی دیگران به شخص تحمیل میگردد و خود فرد اعتقادی به آن ندارد به طوری که با کم شدن یا برداشته شدن فشارهای روحی و اجتماعی فرد خود را از پای بندی به آن آزاد می داند مثل برخی از دختران که با خارج شدن از در مدرسه یا دانشگاه چادر خود را بر می دارند و داخل کیف قرار می دهند.
حجاب تقلیدی: حجاب آن شخصی است که با تقلید از خانواده و اطرافیان به طور اجمالی و سربسته ارزش های سنتی خانواده یا اجتماع را در درباره ی حجاب پذیرفته است، ولی هنوز وارد حوزه تعقل و استدلال نشده است و برای نحوه حجاب و پوشش خود دلیل و برهانی ندارد.
حجاب مصلحتی: حجاب کسی است که به دلیل مبانی فکری و عقیدتی یا ذوقی و سلیقه ای خود اعتقادی به حجاب ندارد، ولی در عین حجاب را رعایت میکند، زیرا معتقد است که صحیح نیست به ارزش های مورد قبول و پذیرفته شده جامعه بی اعتنایی شود، چون رعایت مصالح اجتماعی بر نظرات و سلایق شخصی مقدم است.
حجاب تعقّلی: حجاب فردی است که به مدد فکر،اندیشه و عقل ورزی به حجاب و پوشش روی آورده و خود را به آن پای بند و ملتزم ساخته است و استدلال های محکم عقلی برای انتخاب خود دارد. علم وآگاهی و سرافرازی،ویژگی بارز چنین حجابی است.
حجاب تعبّدی: حجاب انسانی است که ابتدا وارد رواق و حوزه خرد و عقل شده و به مرحله “حجاب تعقلی” نایل آمده و آنگاه به دلیل پذیرش عبودیت حق تعالی،خویش را به شرف حجاب کامل اسلامی آراسته است تا شرط بندگی به جا آورده باشد. دست یافتن به حجاب تعبدی،بدون گذر از حجاب تعقلی معمولاً میسر نیست،زیرا تعبد بدون پشتوانه تعقل چیزی جز نوعی تقلید نخواهد بود. مهم ترین و بارزترین ویژگی حجاب تعبدی، عشق ورزیدن به حجاب اسلامی و پافشاری برآن است.
هفته حجاب و عفاف گرامی باد.