به نیت ظهورش معتکف شویم
روز جمعه بود. من هم مثل همیشه از جمعهها برای استراحت استفاده میکردم. صدای مادرم از
آشپزخانه، خواب را از چشمهایم ربود. «بهروز! پاشو مادر، چه قدر میخوابی!» با دستهای
نشستهام چشمهایم را مالیدم و به ساعت نگاه کردم. پنج دقیقه مانده تا ده. پس از خوردن صبحانه
و بعضی کارهای شخصی، کنترل تلویزیون را برداشتم و شروع کردم به عوض کردن کانالها.
کانال شش، اخبار. کانال پنج فیلم سینمایی که از اولش ندیدم. کانال … کانال دو برنامه به سوی
ظهور. یک مجری با یک حاج آقا که قیافهاش خیلی آشناست، ولی اسمش یادم نمیآید. بگذار ببینم
از چی بحث میکنند… :
یکی از راههای یاری حضرت بقية الله خدمت کردن به ایشان است. این خیلی اشتباه است که ما
بگوییم امام زمان برای ما چه کار کرده است، بلکه باید به خودمان بگوییم ما برای ایشان چه
کردهایم؟! ما که نفس کشیدنمان را مدیون امام عصر هستیم. در دعای عدیله آمده که «بِيُمنِه رُزِقَ
الوَری؛ به برکت او دیگران روزی میخورند». پس مسئله مهم خدمت ما به ایشان است.
این سستی و کاستی که در ما ایجاد شده، بیشترش به خاطر فاصله گرفتن ما از امام عصر است.
اگر حتی خدمتی کوچک به ایشان بکنیم، زندگی خودمان برکت پیدا میکند. شما ببینید خدمت
به امام زمان عج الله چه ارزشی دارد که از امام صادق علیه السلام می پرسند: آن امام موعود
که جهان را پر از عدل و داد میکند شما هستید؟ ایشان میفرمایند:
نه اما اگر او را درک میکردم تمام مدت عمرم را در خدمت به ایشان سپری میکردم.
پس معلوم میشود که خدمت به امام عصرعج الله کیمیایی است که وجودمان را به طلا تبدیل
میکند و به وقت و زندگی ما برکت و نشاط میبخشد.
در این لحظه مجری حرف حاج آقا را قطع کرد و با عوض شدن زاویه دوربین، سرش را برگرداند
و گفت: با تشکر از بیانات شما، چون وقت برنامه رو به پایان است، لطف کنید در سه دقیقه
بفرمایید بهترین راه خدمت ما به آن حضرت چه میتواند باشد؟
حاج آقا ادامه داد: البته راههای خدمت به ایشان زیاد است. اما در این وقت کم فقط به یک خدمت
اشاره میکنم. الان شاید بزرگترین خدمت ما به آن حضرت، این باشد که زمینه ظهور را ما باید
فراهم کنیم و یکی از راههای مهم فراهم کردن زمینه ظهور، دعای دسته جمعی ما شیعیان است.
حالا چون وقت نیست، خیلی خلاصه عرض میکنم که اولاً دعای ما در فرج و ظهور امام خیلی
مؤثر است. دلیلش هم این است که اگر دعای ما اثری نداشت، خود امام عصرعج الله سفارش
نمیفرمودند که برای تعجیل در فرج من زیاد دعا کنید «و اکثروا الدعاء بتعجيل الفرج». پس
معلوم است که دعای تک تک ما اثر دارد؛ لذا حضرت از همه التماس دعا دارند. آیتالله بهجت
فرمودند: دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ما است و بعد اشاره فرمودند که در روایت آمده در
آخر الزمان همه هلاک میشوند، الاّ کسانی که برای فرج دعا میکنند.
دوم اینکه امام صادق علیه السلام جریانی را از قوم بنیاسرائیل نقل میکنند که به خاطر گناهانی،
خداوند مقدر کرد چهارصد سال برای بنیاسرائیل پیامبر نفرستد. دویست و سی سال از این جریان
گذشت. مردم و علمای بنیاسرائیل متوجه این عذاب و بیبرکتی ناشی از آن شدند.
دنبال راه چاره بودند، به فکر توسل و دعا افتادند. همگی خانه و کاشانه را رها کردند و چهل روز
به بیابانها رفتند «و ضجوا و بکوا الی الله» و با گریه و زاری از خداوند درخواست رحمت نمودند.
خداوند متعال به خاطر این دعاها و اشکها، پیامبری برایشان فرستاد و از صدوهفتاد سال غیبت آن
پیامبر صرف نظر کرد.
امام صادق علیه السلام بعد از نقل این جریان فرمودند: شما شیعیان هم این گونهاید. اگر دستانتان
رابا تضرع به سمت آسمان بلند کردید و با اشک و آه برای فرج دعا نمودید، ظهور نزدیک میشود؛
اما اگر دعا نکردید و بیخیال نشستید، غیبت امام زمانتان تا آخرین حد خود، طول میکشد.
پس دعای ما خیلی اثر دارد. منتها باید دسته جمعی و با حال توجه و استغاثه باشد. امام باقرعلیه
السلام فرمودند: اگر یک روز صبح بیدار شدید و یکی از ما اهل بیت را در میان خود ندیدید،
به خداوند متعال استغاثه کنید که اگر این کار را کردید، فرج حاصل میشود. «ان اصبحتم يوماً
لا ترون منهم احداً فاستغيثوا بالله عزوجل … فما اسرع ما يأتيکم الفرج».
در این لحظه مجری برنامه با تشکر از حاج آقا از ایشان خواست که سخن پایانی را بفرمایند.
حاج آقا لبخندی زد و گفت: ایام اعتکاف نزدیک است. بسیار شایسته است ما هم این سه روز اعتکاف
را در مساجد جمع شویم و خود را مهمان خدا کنیم و خواسته و حاجت ما فقط تعجیل در فرج آقا
امام زمان عج الله باشد. این سه روز، یاد امام را بیشتر در خودمان زنده کنیم و همگی به صورت
جمعیتی یک دل، با حال دعا و توسل، برای آمدن حضرت ولی عصرعج الله دعا کنیم.
خوب است در ایام اعتکاف، از خودمان و خواستههایمان فاصله بگیریم. این همه خودمان را دیدیم؛
این همه به فکر خواهشهای نفسانی بودیم؛ به کجا رسیدیم؟! حالا این سه روز خودیّت را به کنار
بیندازیم، با تمام وجود، امام جانها را صدا بزنیم و با ضجه و گریه از خدا بخواهیم باقی مانده غیبت
را ببخشد. اگر همه مردم ما یک دل و یک صدا شوند، محال است تأثیری در جلو افتادن ظهور حاصل
نشود. وقت گذشت ولی اجازه دهید من این نکته را هم اضافه کنم.
در این حال مجری به پشت صحنه نگاهی انداخت و گفت: بله حاج آقا، دوستان ما لطف کردن و پنج
دقیقه به وقت برنامه اضافه کردند، شما سخنان خود را ادامه دهید.
حاج آقا ادامه داد: بله عرض میکردم این سه روز اعتکاف را روزه بگیریم و در خانه خدا بست بنشینیم.
از دنیا و مافیها غافل شویم و فقط خواسته مان ، ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه باشد. من در
اینجا مناسب است اشارهای به عمل اُم داود کنم تا بهتر به وظیفه مان در این سه روز آشنا شویم.
حکومت ظالم، شخصی را به اسم داود زندانی کرد. مادر داود به محضر امام صادق علیه السلام
رسید و از امام درخواست کمک برای نجات فرزند زندانیش را کرد. امام فرمودند: سه روز
(13و 14و 15) رجب؛ یعنی همین ایام اعتکاف را روزه بگیر و ظهر روز پانزدهم بعد از نماز
بنشین و آیات چند سوره … و این دعا را «دعای اُم داود» که اسم اعظم خدا در آن است و با آن
هر چه را بخواهی مستجاب میشود، بخوان تا فرزندت از زندان آزاد شود. مادر داود این کار
را کرد و پسرش همان موقع از زندان آزاد شد و چند روز در راه بود تا به خانه رسید. آیا ما زندانی
نداریم؟! آیا امام زمان شما در زندان غیبت نیستند؟! آیتالله بهجت فرمودند: «او [امام زمان ] در
زندان است، خوشی و راحتی ندارد و ما چه قدرازمطلب غافلیم و توجهی نداریم!» حصار غیبت، امام
عصر را احاطه کرده است و ما وظیفه داریم کاری کنیم تا این حصار برداشته شود.
الا ای زندانی غیبت دعا کن طی شود ایام غیبت
به آنانی که مشتاق ظهورند به سالی بگذرد هر آن غیبت
نشان دهیم که خواستههای حضرت را بر خواسته خودمان مقدم داشتهایم و ایشان برای ما، از همه
کس، حتی خودمان، عزیزتر است. آن هنگام شما ببینید آن اعتکاف که رنگ و بوی مهدوی دارد، چه
اعتکافی میشود و چه برکاتی شامل حال معتکفین میکند! به یقین خود حضرت مهدی عج الله،دعا
گوی همچنین جمعی خواهند بود. در این لحظه مجری برنامه از حاج آقا تشکر کرد و همه ما را به
خدا سپرد و برنامه پایان یافت.
هاج و واج مانده بودم، تا حالا به این مسئله فکر نکرده بودم که آیا میشود به امام زمان عج الله
خدمت کرد؟! عزمم را برای رفتن به اعتکاف جزم کرده و به سراغ مادرم در آشپزخانه رفتم. پدر
با این که جمعه بود برای کاری بیرون رفته بود و میدانستم اگر مادرم راضی باشد، او حرفی ندارد.
وارد آشپزخانه شدم. مادرم مشغول درست کردن ناهار بود. بدون مقدمه گفتم: مامان میخواهم به
اعتکاف بروم. بدون اینکه به من نگاهی بکند، سیب زمینیها را ریخت توی ماهی تابه و گفت: برو
عقب عزیزم روغن به صورتت نپاشد. بعد هم نگاهی به من کرد و گفت: اعتکاف دیگه چه صیغهای
است؟! برای این که نظر مادرم را جلب کنم، خیلی آرام گفتم: ببین مامان جون! سه روز به مسجد
میرویم، مهمان خدا میشویم و به عبادت خدا میپردازیم. مادرم که از تغییر بیانم متوجه منظورم
شده بود گفت: اگر قول میدهی بعد از آن سه روز، همیشه این طوری با من حرف بزنی اجازه
میدهم و الاّ راضی نیستم به اعتکاف بروی.
با خوشحالی گفتم: چشم مامان جون! قول میدهم. اصلاً اعتکاف برای همین کارها ست که سعی کنیم
اخلاق و رفتار بدمان را اصلاح کنیم. مادرم گفت: البته باید از پدرت هم اجازه بگیری. گفتم: اجازه بابا
با من.خیلی خوشحال بودم، برای اولین بار قصد اعتکاف داشتم، آن هم به چه نیتی؛ به نیت دعا برای
ظهور امام زمان عج الله.
حسن محمودی