بردباري لباس عالم
امام محمد باقر (ع) فرمودند:
اَلحِلمُ لِباسُ العالِمِ فَلا تَعرَینَّ مِنهُ
☘بردبارى لباس عالم است، پس تو خود را از آن عریان مدار.
کافى، ج ۸، ص۵۵
امام محمد باقر (ع) فرمودند:
اَلحِلمُ لِباسُ العالِمِ فَلا تَعرَینَّ مِنهُ
☘بردبارى لباس عالم است، پس تو خود را از آن عریان مدار.
کافى، ج ۸، ص۵۵
وی از صحابی پیامبر است و هنگام
ورود پیامبر به مدینه از استقبال کنندگان ایشان بود و از نخستین مسلمانان مدینه بود که در شکستن بت های بنی ساعده شرکت داشت.
از ویژگی های برجسته ابودجانه حضور چشمگیر او در بیشتر جنگ های رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم بود.
شهادت
هنگامی که پیروان مسیلمه کذاب به باغی پناه بردند وی شجاعانه مسلمانان را به جنگ برانگیخت و بر اثر پایداری و شجاعت او،مسلمانان به درون باغ نفوذ کردند.وی به مسیلمه زخم زد و چندان جنگید تا به شهادت رسید.
تاریخ یعقوبی،ج۲،ص۱۳۰
?شادی روح شهید کربلا ابودجانه سماک بن اوس صلوات ?
?وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (۶۷- فرقان)
?مؤمنین که بندگان خداوند رحمانند وقتی انفاق میکنند، نه اهل زیادهروی هستند و نه بخل میورزند؛ بلکه بین این دو راه اعتدال را بر میگزینند.
این آیه شریفه به یکی از ویژگیهای مؤمنین که اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط در کارها به خصوص در مسأله انفاق است اشاره میکند.
در این فراز قرآن کریم اصل انفاق کردن را به عنوان یکی از وظایف و برنامههای قطعی مؤمنین، مسلّم گرفته و تنها مقدار پرداخت آن را به شکل توصیفی بیان میکند که: مؤمنین انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند؛ نه آن چنان بذل و بخشش میکنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آن چنان سخت میگیرند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.
در یکی از روایات اسلامی تشبیه جالبی برای «اسراف» و «اقتار» که نقطه مقابل یکدیگرند و نیز حد اعتدال شده است. بر اساس آن روایت امام صادق علیهالسلام این آیه را تلاوت فرمود و مشتی سنگریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود این همان «اقتار» و سختگیری است؛ سپس مشت دیگری برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روی زمین ریخت و فرمود این «اسراف» است. بار سوم مشت دیگری برداشت و کمی دست خود را گشود به گونهای که مقداری فرو ریخت و مقداری در دستش ماند و فرمود این همان «قوام» است.۱
۱. الکافی،ج۴، ص ۵۴.
تفسیر نمونه
إنَّ سَهلَ بنَ سَعدٍ قال :
خَرَجتُ إلى بَيتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ ، فَإِذا أنَا بِمَدينَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ كَثيرَةِ الأَشجارِ ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّيباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ ، وعِندَهُم نِساءٌ يَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ ، فَقُلتُ في نَفسي : لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عيدا لا نَعرِفُهُ نَحنُ ، فَرَأَيتُ قَوما يَتَحَدَّثونَ ، فَقُلتُ : يا هؤُلاءِ ! ألَكُم بِالشّامِ عيدٌ لا نَعرِفُهُ نَحنُ ؟ !
قالوا : يا شَيخُ! نَراكَ غَريبا .
فَقُلتُ : أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ ، قَد رَأَيتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله وحَمَلتُ حَديثَهُ .
فَأَشاروا إلى بابٍ يُقالُ لَهُ بابُ السّاعاتِ ، فَسِرتُ نَحوَ البابِ ، فَبَينَما أنَا هُنالِكَ ، إذ جاءَتِ الرّاياتُ يَتلو بَعضُها بَعضا ، وإذا أنَا بِفارِسٍ بِيَدِهِ رُمحٌ مَنزوعُ السِّنانِ ، وعَلَيهِ رَأسُ مَن أشبَهُ النّاسِ وَجها بِرَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، وإذا بِنِسوَةٍ مِن وَرائِهِ عَلى جِمالٍ بِغَيرِ وِطاءٍ .
فَدَنَوتُ مِن إحداهُنَّ فَقُلتُ لَها : يا جارِيَةُ مَن أنتِ ؟
فَقالَت :
سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ .
فَقُلتُ لَها :
ألَكِ حاجَةٌ إلَيَّ ؟ فَأَنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ مِمَّن رَآى جَدَّكِ وسَمِعَ حَديثَهُ .
قالَت :
يا سَهلُ ! قُل لِصاحِبِ الرَّأسِ أن يَتَقَدَّمَ بِالرَّأسِ أمامَنا ، حَتّى يَشتَغِلَ النّاسُ بِالنَّظَرِ إلَيهِ فَلا يَنظُرونَ إلَينا ، فَنَحنُ حَرَمُ رَسولِ اللّه ِ .
ترجمه:
سهل بن سعد گفت :
به سوى بيت المقدّس ، روانه شدم و به شهرهاى شام رفتم . در شهرى پُر آب و درخت ديدم كه پارچه و پرده و ديبا آويخته اند و شاد و خوش حال اند و زنانى هم پيش آنان ، دف و طبل مى زنند . با خود گفتم : شايد شاميان ، عيدى دارند كه آن را نمى شناسيم . ديدم مردمى سخن مى گويند . گفتم : اى مردم ! آيا شما در شام ، عيدى داريد كه ما آن را نمى شناسيم؟!
گفتند : اى پيرمرد ! تو را غريبه مى بينيم؟
گفتم : من سهل بن سعد هستم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را ديده ام و از او حديث
شنيده ام .
مردم به دروازه اى به نام «دروازه ساعات» ، اشاره كردند . به سوى آن رفتم و آن جا كه بودم ، پرچم هايى پى در پى آمد و اسب سوارى را ديدم كه به دستش نيزه سرشكسته اى بود و سرى بر آن بود كه شبيه ترينِ صورت ها به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود و در پى آن ، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند .
به يكى از آنها نزديك شدم و به او گفتم :
اى دختر ! تو كيستى؟
گفت : سَكينه دختر حسين علیه السلام .
به او گفتم :
آيا درخواستى از من دارى ؟ من ، سهل بن سعد هستم كه جدّت را ديده و از او حديث شنيده ام .
سكينه سلام الله علیها گفت :
اى سهل ! به حامل سر بگو كه سر را جلوى ما ببرد تا مردم به ديدن او سرگرم شوند و به ما نگاه نكنند ، كه ما حرم پيامبر خدا صلی الله علیه و آله هستيم .
مقتل الحسين عليه السلام خوارزمي : ج ٢ ص ٦٠ ؛ بحار الأنوار علامه مجلسی ره : ج ٤٥ ص ١٢٧، مناقب ابن شهرآشوب : ج ٤ ص ٦٠ .
رهبر انقلاب:
آنچه مهم است این است که طلبه ی دین عالم دین و روحانی، وظیفه ی خودش در هر برهه ای از زمان تشخیص بدهد. اگر علم داشته باشیم، تقوا هم داشته باشیم، حتی شجاعت هم داشته باشیم اما ندانیم وظیفه چیست، ندانیم موقعیت کدام است، ندانیم امروز مطالبه ی خدای متعال و مطالبه ی دین از ما در عرصه ی اجتماع چیست، آن علم و تقوا و شجاعت و بقیه ی خصوصیات مثبت اثر خودش را نمیبخشد؛ و کارکرد لازم را نخواهد داشت.
بیانات در آغاز سال تحصیلی جدید حوزه 1395/6/16
شخصی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله! بستگانم با من قطع رابطه کرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار دادهاند، آیا من هم با آنها قطع رابطه کنم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: با این وضع، خداوند نظر رحمتش را از همه شما بر میدارد. آن مرد گفت: پس چه کنم؟
حضرت فرمود: ایجاد رابطه کن با کسی که با تو قطع رابطه کرده است، و ببخش به کسی که تو را محروم ساخته است، و عفو کن کسی را که به تو ظلم کرده است؛ در این صورت، از سوی خداوند پشتیبانی در برابر آنها خواهی داشت.
دانستنی های چهارده معصوم علیهم السلام، ص6
آقا و خانم عزیز
مراقب لحن صدای خود باشید:
برای بهتر شدن روابط خود با همسرتان،نیاز داریدهرروز با یکدیگر گفت و گو کنید و از احساسات خود به یکدیگر بگویید .
بسیاری از بحث و دعوا ها به دلیل این نیست که چه چیزی گفته میشود,بلکه به این دلیل است که چگونه گفته میشود.
بنابراین لازم است مراقب لحن صدای خود باشید.
ابوشعثاء از اصحاب امام حسین علیه السلام و از محدثان بود.
وی همراه با عمر سعد از کوفه به کربلا آمد و آن گاه که عمرپیشنهاد های امام حسین را رد کرد از لشکرش جدا شد و به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست و در رکاب او بود تا به شهادت رسید.
شهادت
ابوشعثاء پس از کشتن نه نفر و به قولی هجده نفر از سپاهیان دشمن و مجروح کردن برخی دیگر،به فیض شهادت نایل گشت.
تارخ طبری،ج۴،ص۳۴۰
شادی روح شهید کربلا ابوشعثاء یزید بن زیاد صلوات
?وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّار (۲۷) أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار (۲۸- ص)
?و ما آسمان و زمین و آنچه را كه میان آنهاست، بیهوده نیافریدهایم؛ این پندار كافران است. پس واى بر آنان كه منکر آتش دوزخند. آیا كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته انجام دادهاند مانند مفسدان در زمین قرار مىدهیم یا پرهیزكاران را چون بدكاران؟!
در این آیات دو دلیل بر وجود و یا ضرورت وجود قیامت اقامه شده است:
یکی اینکه اگر قیامتی نباشد وجود این جهان مادی باطل و بیهوده خواهد بود چون هدفی برای بودنش وجود نخواهد داشت. اینکه موجوداتی خلق شوند و از آسمان و زمین این عالم استفاده کنند و بعد هم هیچ به هیچ این نظام یک نظام بی هدفی خواهد بود که ساحت قدس الهی از چنین بیهوده کاری و عمل لغوی مبراست.
دیگر اینکه اگر قیامتی نباشد و محکمه عدل و پاداش و عقابی برپا نشود آنگاه کسی که در این دنیا بد بود و بد عمل کرد فرقی با آنکه خوب بود و خوب عمل کرد تفاوتی نخواهد داشت و این از نظر وجدان پذیرفته شدنی نیست.
برای اینکه این دو اشکال جدی پیش نیاید عقل حکم می کند که باید پس از این عالم عالمی باشد که هم هدف این دنیا در آن محقق شود و هم تفاوت بین متقی و فاجر روشن شود.
تربیت دینی، سعادت فرزند را به دنبال دارد و ثواب آن برای والدین غیرقابل محاسبه است.
تربیت دینی هم حق کودک است و وظیفه والدین، هم آیندهی باسعادت او را فراهم میسازد، و هم دارای ثوابی است که گاه نجات بخش والدین خواهد بود؛ بنابراین، این سخن برای اهمیت تربیت دینی فرزندان آن کافی است:
رسول اكرم به تعدادي از كودكان نگاه کرد، سپس فرمود: واي بر فرزندان آخرالزمان از پدرانشان. عرض شد يا رسول الله از پدران مشرك آنها؟ فرمود: نه بلكه از پدران مسلمانشان كه هيچ چيز از فرائض مذهبي را به آنان نميآموزند و اگر خود فرزندان پارهاي از مسائل ديني را فرا گيرند آنها را باز ميدارند و تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان متاع ناچيزي از دنيا بدست آورند، من از اين قبيل پدران بري هستم و آنان نيز از من بيزارند.
«مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625»
ابوحتوف به همراه سپاه عمر سعد برای جنگ با امام حسین علیه السلام از کوفه به سوی کربلا شتافتند،اما در بعدازظهر روز عاشورا،زمانی که صدای استغاثه امام حسین علیه السلام به
الا من ناصر ینصرنا،بلند شد و صدای شیون و زاری زنان و کودکان آل رسول الله،به آسمان برخاست،تاب نیاورد و به امام حسین علیه السلام پیوست.
شهادت
ابوحتوف درمیدان جنگ به سوی دشمنان شمشیر کشید و با کشتن چند نفر از سپاهیان دشمن به شهادت رسید.
حدائق الوردیه،ص۱۰۴
شادی روح شهید کربلا ابوحتوف بن حارث صلوات
?إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ (۲۶- ص)
?بىتردید كسانى كه از راه خدا منحرف مىشوند، چون روز حساب را فراموش كردهاند، عذابى سخت دارند.
در این آیه، قرآن کریم به این حقیقت اشاره مىكند كه گمراهى از مسیر حق ناشی از فراموشى قیامت است و نتیجهاش عذاب شدید الهى است.
بر اساس این آیه فراموشى روز قیامت سرچشمه گمراهیها است و هر گمراهى، آمیخته با این فراموشكارى است. این اصل، تاثیر تربیتى توجه به معاد را در زندگى انسانها روشن مىسازد.
روایاتى كه در این زمینه در منابع اسلامى وارد شده بسیار قابل دقت است.
از جمله حدیث معروفى است كه هم از پیغمبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله و هم از امیرالمؤمنین على علیهالسلام در خطبه ۴۲ نهجالبلاغه نقل شده كه فرمودند:
«اى مردم! وحشتناكترین چیزى كه از ناحیه آن بر شما مىترسم دو چیز است: پیروى از هوای نفس و آرزوهاى دور و دراز است؛ اما پیروى از خواهش نفس، شما را از حق باز مىدارد و آرزوهاى دور و دراز قیامت را از یاد شما میبرد.»
نمونه
نیمه های شب باهم سوار موتور شدیم و رفتیم سمت اروند.
معمولا برای سر کشی پست ها این کار رو انجام می دادیم.
اما اونشب فرق می کرد رفتیم سراغ یکی از خاکریزهای به جا مونده از دوران جنگ.
مدتی با هم راه رفتیم … حال عجیب و خوبی بهمون دست داده بود … سید ساکت بود و فکر می کرد.
بعدهم نشست روی خاکریز و دستش رو کرد توی خاک و بالا آورد ، مشتش پر از خاک بود.
رو کرد بهم گفت : مجید امروز وظیفه ی من و تو اینه که این خاکریز رو گسترش بدیم و بیاریمش توی شهر ها .. تیر و توپ و تفنگ و ترکش دیگه تموم شد
ما باید توی شهر خودمون کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، دانشگاه به دانشگاه کار کنیم
باید بریم دنبال جوانها.
باید پیام این هایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر..!
گفتم خب با این کار چی میشه ؟
نیم نگاهی بهم کرد و ادامه داد : جامعه بیمه میشه گناه توی سطح جامعه کم می شه اونوقت جوان ها میشن یار امام زمان (روحی فداه).
باید با نرمی وآهسته آهسته کارمون رو انجام بدیم باید خاطرات کوتاه شهدا رو جمع کنیم و منتقل کنیم…!
ما باید خودمون بریم دنبال جوان ها.
البته قبلش باید روی خودمون کار کنیم. اگه مثل شهدا نباشیم بی فایده است کلاممون تاثیری نداره.
اونشب به یاد موندنی گذشت…
صبح روز بعد سید یه دفتر بزرگ آورد و بهم نشون داد.
گفتم : این چیه؟
گفت : منشور درست زندگی کردن.
از دستش گرفتم و نگاهش کردم، در هر صفحه درباره سیره شهدا و زندگی یک شهید توضیحاتی رو نوشته بود.
بهم گفت : من بیشتر از سی سال عمر نمی کنم، اما از خدا خواستم بهم توفیق کار برای شهدا رو بده.
جون مردی شجاع و جنگ جو ،پاک باز و مخلص،نبرد آزموده و آگاه به ساخت انواع آلات جنگی بود.
روز عاشورا
جون در روز عاشورا و قبل از نماز ظهر به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و از ایشان اذن جهاد طلبید.
امام حسین او را از رفتن به میدان معاف کرد و فرمود:
ای جون تو در طلب عافیت و سلامتی از ما متابعت نمودی امروز خود را مبتلا به بلای ما نکن و نیز تو از طرف من ماذونی که راه سلامت پیش گیری.
جون عرض کرد : یابن رسول الله!من درایام خوشی و راحتی در نعمت شما منتعم و خرسند بودم و در روز شدت و سختی از شما دست بر نمی دارم.
شهادت
جون پس از نبردی سخت به شهادت رسید.امام حسین علیه السلام خود را به بالین او رساند و به درگاه خدا عرض کرد:خدایا رویش را سفید و بویش را معطر کن و با نیکان محشورش گردان.
از امام سجاد نقل شده که بنی اسد پس از عاشورا در میدان جنگ آمدند و شهدا را دفن کردند و چون به جنازه جون نزدیک شدند بوی مشک از آن بر می خواست.
ارشاد القلوب،ج۲،ص۲۳۲
شادی روح شهید کربلا جون بن حوی صلوات