موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمیه دامغان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

انسان هوشیار

29 آذر 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

آیت الله بهاء الدینی رضوان الله علیه

انسان هوشیار همیشه باید مراقب احوال خود باشد و ببیند آیا حرکاتش بر مبنای هوای نفس و توّهمات واهی است، یا در پرتو نورانیّت و چراغ عقل است…

آدمی که صبح تا به شام، هزار دروغ ( غیبت ، تهمت و … ) بگوید و افتخار کند که به مقصد خود که مقصدی کودکانه است رسیده، انسان نیست.

 نظر دهید »

شیوه و طریقه دنیــاداری

16 آذر 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

انبیاء و ائمه نیامده‌اند که بگویند مردم از دنیا هیچ بهره‌ای نداشته‌باشند بلکه آمده‌اند طریقه دنیاداری با سعادت و عزت … را هم به مانشان بدهند … انفاق ، احسان، صداقت دوستی و محبت و در فکر هم بودن ، یکی از راه‌های سعادت دنیوی ماست . اگر در فکر و غمخوار هم باشیم در واقع در فکر خود هستیم و در نتیجه دنیای خود را هم نگهداری کرده‌ایم .

در محضر آیت‌ا.. بهجت صفحه ۳۸۴

 نظر دهید »

اخلاق خوش در خانه

26 آبان 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

 حضرت آیت الله خوشوقت (ره)

کسی که اخلاق خوش در خانه دارد مانند کسی است که روز ها را روزه دارد و شب ها را عبادت کند . در یک کلام زبان باعث سوراخ کردن کیسه ی اعمال است ، هر چه اعضا زحمت می کشند و جمع می شوند یک حرکت زبان کیسه را سوراخ می کند !

اگر از زن و فرزند غضبناک شدید باید از مهلکه خارج شوید وگرنه قطعا زمین خواهید خورد.

شرط دیدن امام_زمان تقواست و بس ؛ مقداری هم زبان را قرص داشتن است و باید ثابت کنی اختیار زبانت را داری .


نشریه صالحین ، شماره چهارم ، ص 24

 نظر دهید »

رضایت پدر و مادر

21 آبان 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

ما به تجربه دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها راضی بوده اند ، دست به هرچه زده اند طلا شده و همچنین دیده ایم کسانی که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند ، حالا به هر دری که میزنند کارشان درست نمیشود.

بعد پیش ما می آیند و می پرسند:« چرا ما هرکاری میکنیم ، کارمان اصلاح نمی شود؟» خبر هم ندارند که به خاطر این است که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده اند. امکان دارد که پدر و مادر در زمان حیات از فرزندشان راضی باشند، ولی حالا که مرده‌اند ناراضی‌اند که چرا یادشان نمی‌کنند. قدیم چه قدر مردم در ماه رجب و شعبان برای پدر و مادرهایشان ختم قرآن می‌داده‌اند. من یادم هست هفتاد سال پیش، کنار چهار راه مولوی کسی داد می‌زد؛ «خیر مرده‌ها» مردم هم یک کیلو سیب می‌خریدند و خیرات می‌دادند.

پس برای پدر و مادرهایتان ختم قرآن بکنید، سر قبرشان بروید، قرآن برایشان بخوانید و کار خیر برایشان بکنید. در روایت آمده است که «ارواح مؤمنین شب‌های جمعه به پشت بام خانه‌ها می‌آیند و می‌گویند: آن لقمه‌ای که جلوی سگ‌هایتان می‌اندازید، خیر ما کنید!»

از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی-ره، در محضر استاد، ص ۳۰

 نظر دهید »

بانو بنت الهدی صدر

19 آبان 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

بنت_الهدی_صدر در حدود ۵۰ سال پیش در سال ۱۳۱۷ هجری شمسی به دنیا آمد.
از همان کودکی هوش و استعداد سرشارش خصوصاً در زمینه ادبیات ممتاز و چشمگیر بود. ۱۴ ساله بود که اولین قصیده شیوایش را در سوگ عمویش، سرود.
از همان سنین فعالیت‌های اجتماعی‌اش را که بازتاب عینی و عملی ایده‌ها و ابتکاراتش بود، آغاز کرد.
مدارس دخترانه اسلامی را در محیط آلوده عراق، که انحطاط و استثمار گریبان گیر فرهنگ شده بود، بنیان گذارد.
نظارت بر مدارس الزهرا در بغداد و کاظمین را به عهده گرفت.
او کوشش ها و مجاهدت های خستگی ناپذیری را برای صیانت از اندیشه و ایدئولوژی اسلامی کرد و مراکز فرهنگی بیشماری در شهرهای عراق به ویژه در شهر کاظمین ایجاد کرد و مقالات متعددی در نشریات می‌نوشت.
اندیشه پاک او بر اثر دور ماندن از مکتب های اجتماعی و فرهنگ های استثماری و در محضر پاک اساتید بزرگی شکل یافته بود.
با تألیف کتاب های ارزنده ای که هر یک زکات اندوخته ی علمی اش بود، تجلی خود را در تاریخ به ثبت رساند.
سطر، سطر آن نوشته ها نمایانگر آگاهی و احاطه نویسنده به مسائل جامعه شناسی، تاریخ ادیان، روانشناسی و همچنین آشنایی با آثار نویسندگان بزرگ است.

 ای کاش میدانستم،ص۳۶

 نظر دهید »

توبه نمی‌کنیم چون خود را بد نمی‌دانیم!

30 مهر 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

 آیت‌الله بهجت (ره): حوادثی که اتفاق می‌افتد، نتیجه کارهای ماست که بر سر ما می‌آید: « وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ؛ هر مصیبتی به شما می‌رسد، به‌واسطه اعمال شماست».(شوری: ۳۰) آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبت‌ها شده است، توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمی‌کنیم، چون کارهای خود را بد نمی‌دانیم، و به خود و کارهای خود خوش بین هستیم! آیا در این حوادث و گرفتاری‌ها که از هزار سال پیش به ما خبر داده‌اند، نباید شرح صدر پیدا کنیم و همان‌طور که دستور داده‌اند باشیم؟! که فرموده‌اند: «تَمسکوا بِالأَمْرِ الأولِ؛ به دستور اول تمسک بجویید [و عمل کنید]»

یعنی اینکه به یقینیات اعتقاد داشته باشیم و به واضحات و ضروریات دینی عمل کنیم، و در موارد شک و تردید احتیاط نماییم. و نیز در مثل این زمانه که اهل ایمان به بلاهای فراوان مبتلا هستند، چنان‌که دستور داده‌اند، دعای فرج را زیاد بخوانیم.

 در محضر بهجت، ج٢، ص١٣٩

 نظر دهید »

حضور قلب در نماز

14 مهر 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

از آیت الله بهجت سوال می شد که چه کار کنیم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
از جمله دستور عملهای ایشان این بود که:

” اول وقت نماز ، با توجه به نماز وارد شوید و هنگام خواندن حمد و سوره به معنای آن توجه داشته باشید تا این ارتباط حفظ شود”

بهجت عارفان در حدیث دیگران،ص۱۵۳

 نظر دهید »

نيوفتادن گره در كار...

02 مهر 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

حضرت آیت الله العظمی بهجت (رضوان الله):
اگــرمیخـــواهیــددرکـارتـان گـره نیــوفتــدومـــوفـــق شـــویــدتـامیتــوانیــداستغفـارکنیــد
“اگـــر اثــر نکــردجـــوابگــویـــش مـــن هستـم”
در محضر بهجت ،ج۱،ص۲۸۳

 نظر دهید »

تشرف آیت الله سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی خدمت حضرت صاحب الزمان (عج)

26 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

شب به نیمه رسیده بود و خواب به چشمانم نمی‌آمد و درگیر فکر و خیال شده بودم. با خود گفتم: «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم و حاجات خود را از آن حضرت بخواهم. با آن‌که کمی خطرناک است و امکان دارد از ناحیه کسانی که دشمنی قلبی با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان دارند مورد تعرض واقع شوم. هر چند که بهتر است با چند نفر از همراهان به آنجا بروم ولی این موقع شب شایسته نیست باعث اذیت دوستانم بشوم و اگر تنها بروم بهتر امکان درد و دل با آقا را دارم.»

با این افکار از جایم برخاستم، وضو گرفتم و به آهستگی از حجره خارج شدم. شمع نیم سوخته‌ای که به روی طاقچه راهرو بود را در جیب گذاشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم. همه جا تاریک بود و سکوت مرگباری را در سرتاسر مسیر احساس می‌کردم. قبل از ورود به سرداب مقدس، لحظه‌ای ایستادم و درنگی نمودم. درب سرداب را به آهستگی به داخل هل دادم و پا به داخل گذاشتم و با احتیاط از پله‌ها پایین رفتم. انعکاس صدای پایم، مرا کمی به وحشت انداخت. به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم.

بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم که از پله‌ها پایین می‌آمد. صدای پاهایش درون سرداب می‌پیچید و فضای ترسناکی ایجاد می‌کرد. خواندن زیارت ناحیه را رها کردم و رویم را به سمت پله‌ها برگرداندم. مرد عربژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت و از پله‌ها پایین می‌آمد و می‌خندید؛ برق چشمان و دندان‌ها و خنجرش، ترس مرا چند برابر کرد و ضربان قلبم را بالا برد. دستم از زمین و آسمان کوتاه بود و عزرائیل را در چند قدمی خود می‌دیدم. احساس می‌کردم لب‌ها و گلویم خشک شده‌اند؛ عرق سردی بر پیشانی‌ام نشسته بود و نمی‌دانستم چکار کنم. پای مرد خنجر به دست که به کف سرداب رسید،‌ نعره زنان به سوی من حمله کرد و در همان لحظه شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم. آن مرد نیز در تاریکی سرداب به دنبال من دوید و گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند.

 در آن لحظه به امام زمان (عج) توسل نمودم و بلند فریاد زدم: «یا امام زمان». صدایم درون سرداب پیچید و چندین بار تکرار شد که در همان لحظه مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و رو به مردم مهاجم فریاد زد: «رهایش کن» و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بی‌هوش بر زمین افتاد و من نیز که تمام توانم را از دست داده بودم دچار ضعف شدم. در حالی که می‌لرزیدم به زانو درآمدم و به روی زمین افتادم.

کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا می‌زند. چشمانم را که باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم به زانو مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد. هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بی‌هوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم. مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که‌ هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بود.

در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت: «خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید می‌کند ‌تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی. اگر تعدادی از شیعیان حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند باعث می‌شود که همه شیعیان با آرامش و امنیت بیشتری بتوانند به زیارت بیایند.» سپس در مورد کتاب «ریاض العلماء» میرزا عبدالله افندی گفت: «ای کاش این کتاب ارزشمند پیدا شود و در اختیار اهل علم و دیگر مردم قرار گیرد.»

حرف‌هایش که به اینجا رسید، یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یک‌باره در این سرداب تاریک ظاهر شود و نام مرا بداند و حتی چطور ممکن است که فردی بادیه نشین، میرزا عبدالله افندی و کتابش را بشناسد؟ و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آن‌گونه نقش بر زمین کند؟ هنوز در این افکار غوطه‌ور بودم که ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست. به خود آمدم و فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زده‌ام اما او را نشناخته‌ام. غم عالم بر دلم نشست، با دیده‌ای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج ‌شدم تا بلکه یار را در آن‌جا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بی‌هوش در کف سرداب افتاده بود.

تشرفات مرعشیه، تألیف حسین صبوری

 نظر دهید »

سخن بزرگان در مورد خصال ایمان

22 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم: ثلاثُ خِصالٍ مَن كُنَّ فيهِ استَكْمَلَ خِصالَ الإيمانِ : الّذي إذا رضِيَ لَم يُدخِلْهُ رِضاهُ في إثْمٍ و لا باطلٍ ، و إذا غَضِبَ لَم يُخرِجْهُ الغَضبُ مِن الحقِّ ، و إذا قَدَرَ لَم يَتَعاطَ ما لَيس لَهُ . (تحف العقول صحفه 43)

سه خصلت است كه هر كس دارا باشد، خصلتهاى ايمان را به كمال رسانده است: كسى كه چون راضى شود، رضايتش او را به گناه و باطل نكشاند و چون خشمگين شود، خشم، او را از حق به در نَبَرد و هرگاه قدرت يابد چيزى را كه از او نيست به زور نستاند. معناى روايت، اين نيست كه ايمان در اين سه خصلت منحصر است، بلكه مراد اين است كه در هر كس، اين سه خصلت وجودداشته‌باشد حاكى از اين است كه همه خصال ايمان، در او جمع است. چون هر يك از اينها متوقّف بر مجموعه‌اى از صفات نيك و كاشف از آنها است. خشنودى و محبت كسى او را به باطل نكشاند كه موجب شود به ناحق از آن شخص دفاع كند و همچنين غضب، او را به برخوردهاى غلط و خروج از حق نكشاند، و در هنگام قدرت، كارهايى را كه حق او نيست مرتكب نشود.

شرح حدیث از حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) [تاریخ : ۷۸/۸/۱۷]

 نظر دهید »

سلمان بن مضارب از شهدای واقعه کربلا

22 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

سلمان از برجسته های عرب و از زعمای کوفه و جنگجویی شجاع و دلیر بود.
او در هنگام بازگشت از حج? و در منزل زرود در برخورد با امام حسین علیه السلام ،نور ایمان به قلبش تابید و به امام حسین علیه السلام پیوست و تا کربلا و لحظه ی شهادت از یاری حسین دست نکشید.

شهادت

او بعداز نماز ظهر عاشورا،بااذن امام حسین به میدان رفت و دلاورانه جنگید تا به شهادت رسید.

مقتل الحسین،ج ۲،ص۲۰

?شادی روح شهید کربلا سلمان بن مضارب صلوات?

 

 نظر دهید »

جابربن حجاج تیمی از شهدای واقعه کربلا

21 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

جابربن حجاج تیمی از شهدای واقعه کربلا

جابر بن حجاج از شخصیت های بزرگ شیعه و از سوارکاران شجاع کوفه بود وی از رهبران شجاع کوفی بود که با مسلم بن عقیل،سفیر امام حسین علیه السلام در کوفه بیعت کرد و در نهضت مسلم شرکت داشت.

اما بعد از خیانت و بی وفایی کوفیان
بازداشت و با شهادت مسلم،جابر خود را پنهان کرد و وقتی خبر ورود کاروان امام حسین علیه السلام را به کوفه شنید.
چند روز پیش از عاشورا که آرامشی موقتی در کربلا حاکم بود،ماهرانه به همراه گروهی از کوفه خارج شد و توانست در کربلا به سپاه امام حسین بپیوندد.
شهادت

صبح عاشورا جابراز امام خود اجازه جنگ گرفت و به میدان رفت و در اولین حمله لشگر عمر سعد با گروهی از دوستانش به شهادت رسید.

قاموس الرجال،ج۲،ص۵۰۶

شادی روح شهید کربلا جابر بن حجاج صلوات

 نظر دهید »

سیف بن حارث ازشهدای واقعه کربلا

20 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

سیف از بنی جابر یکی از شاخه های قبیله همدان بود.همدان در اصل یمنی بودند و در کوفه می زیستند.

واقعه کربلا

سیف بن حارث و مالک بن عبدالله که از طرف مادر باهم برادر بودند و پسر عمو نیز بودند به کربلا آمدند و به یاران امام حسین علیه السلام پیوستند.
در روز عاشورا هنگامی که امام را در برابر سپاه دشمن مشاهده کردند با چشم گریان نزد ایشان رفتند.امام به آن ها فرمود:
ای برادرزادگان چرا می گریید؟به خدا سوگند امید دارم که به زودی چشمانتان روشن گردد.

آنها گفتند:خداوند ما را فدای تو کند،به خدا سوگند ما برای خودمان نمی گرییم بلکه گریه ما برای این است که شما را در محاصره میبینیم و نمی توانیم تو را حمایت کنیم.

امام فرمود:خداوند برای این همراهی و یاری،بهترین پاداشی را که به متقین می دهد به شماعطا کند.

شهادت

سیف و مالک یکدیگر را در مبارزه حمایت می کردند تا هر دو به شهادت رسیدند.

تاریخ طبری،ج ۵،ص۴۴۲

شادی روح شهید کربلا سیف بن حارث صلوات

 نظر دهید »

سعد بن حرث انصاری از شهدای واقعه کربلا

19 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

سعد بن حرث انصاری از شهدای واقعه کربلا

وی از طایفه بنی عجل از قبیله ی خزرج بود.نقل شده که سعد و برادرش ابوالحتوف از خوراج نهروان بودند و از کوفه با سپاه عمرسعد به قصد مقابله با امام حسین علیه السلام به کربلا آمده بودند.

⚜یاری امام حسین علیه السلام⚜

بعدازظهر عاشورا،هنگامی که تمامی اصحاب و یاران امام علیه السلام به شهادت رسیدند و سپاه کوفه امام علیه السلام را محاصره کرده بود.حضرت ندای “الا من ناصر ینصره” را سر داد.
زنان و کودکان خیمه گاه حسینی ندای استغاثه سید الشهدا را شنیدند و شروع به ناله و فریاد کردند.

شهادت

سعد و برادرش صدای زنان کودکان آل رسول الله صلی الله را شنیدند،شعار خوارج را سردادند “لا حکم الا لله و لا طاعه لمن عصاه"،سپس اعلام کردند که حسین فرزند دختر پیامبر است که ما آرزوی شفاعت جد او را در روز قیامت داریم،چگونه با وی بجنگیم در حالی که آن حضرت در این حال است و یار و یاوری ندارد و تنها در صحرای کربلا طلب کمک می کند.
??
???
????
سپس شمشیر های خود را از غلاف خارج نموده و هردوی آنان به سپاه بنی امیه و لشکر ابن سعد حمله کرده و عده ی زیادی را کشته و جمع کثیری را مجروح و زخمی نمودند و هر دوی آن ها در یک مکان به شهادت رسیدند.

ابصار العین،ص۱۵۹

شادی روح شهید کربلا سعد بن حرث صلوات

 نظر دهید »

عبدالله بن عروه یکی از شهدای واقعه کربلا

17 شهریور 1399 توسط موسسه آموزش عالی حوزوی دامغان

عبدالله از بزرگان و شجاعان بانفوذ کوفه بود.
در روز عاشورا هنگامی که بیشتر یاران سیدالشهدا علیه السلام به شهادت رسیدنداو و برادرش عبدالرحمان به محضر امام حسین علیه السلام آمده وگفتند:
ای ابو عبدالله!دشمن مارا محاصره کرده دوست داریم در کنار تو بجنگیم و جان خویش را فداسازیم!
امام حسین علیه السلام به آنها خوش آمد گفت و اجازه میدان داد.
شهادت

عبدالله عاشقانه و خالصانه در نبردی شکوهمند به شهادت رسید او در هنگام شهادت۲۵سال سن داشت.در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه به او و برادرش سلام داده شده است.
السلام علی عبدالله و عبدالرحمان ابنی عروه بن حراق الغفاریین.

انساب الاشراف،ج۳،ص۱۹۸

☘شادی روح شهید کربلا عبدالله بن عروه صلوات☘

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

موسسه آموزش عالي حوزوي فاطمیه دامغان

موضوعات

  • همه
  • مؤسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه دامغان
  • مقالات و پایان نامه ها
  • اخبار مؤسسه
  • احادیث و روایات
  • مناسبت ها
  • سخنی از دل
  • با بزرگان
  • سخن مشاور
  • سیره شهدا
  • حکایت
  • ادعیه
  • احکام
  • معصومین
  • مسابقه
  • کلام رهبر معظم انقلاب
  • حجاب و عفاف
  • سایر
  • نماز
  • نمی از یم امام انقلاب
  • بیانیه
  • اخلاق
  • اخبار
  • معرفی کتاب
  • تندرستی
  • تفسير
  • خانواده
  • بروشور
  • درنگی در نهج البلاغه
  • مسابقه
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

آمار

  • امروز: 356
  • دیروز: 179
  • 7 روز قبل: 2155
  • 1 ماه قبل: 5971
  • کل بازدیدها: 148194
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس